معرفی وبلاگ
قال الامام الصادق علیه السلام: ان الله یحب البیت الذی هو العرس. امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند خانه‏ای را که در آن عروسی انجام گرفته، دوست می‏دارد. وسائل الشیعه، ج 22، ص
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 26017
تعداد نوشته ها : 24
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem220

6 اشتباه رایج در دوران نامزدی
دلشکسته

دوران نامزدی، بهترین فرصت برای محک زدن روابط آینده است. اگرچه که این دوران در مقایسه با زندگی زیر یک سقف خیلی سطحی است اما به هر حال مشت نمونه خروار است و اگر در دوران نامزدی تان با مشکلاتی رو به رو بودید، به احتمال قریب به یقین همین مشکلات به صورت تشدید یافته ای به زندگی مشترکتان هم راه پیدا می کنند، مگر این که از همین حالا به فکر اصلاح خود و رابطه دو نفره تان باشید.

 

در این جا 6اشتباه مهمی را که روابط شما را بر هم می زنند می خوانید که با دوری کردن از آنها می توانید تا حد قابل توجهی زندگی عاشقانه حال و آینده تان را تضمین کنید.

 

1) انتقاد کردن

انتقاد

حتما شنیده اید که انتقاد کم و سازنده مفید است. این مسأله در مورد تمام افراد صادق است بجز نامزدتان! نامزد شما همکارتان نیست که اشتباهات کاری اش را با صراحت و جدیت یادآوری کنید. درباره نامزد و همسر، تنها پیشنهاد وجود دارد، حتی جایی که می خواهید انتقاد کنید!

مثلا اگر از پوشش نامزدتان ناراضی هستید، بگویید: لباس جدیدت قشنگ است اما در لباس قبلی ات باوقار تر به نظر می رسیدی. این نوع انتقاد کردن چیزی از جدیت و تأثیرگذاری شما کم نمی کند و در عوض تأثیر حرفتان را احتمالا بیشتر خواهد کرد.

 یاد بگیرید که همین شیوه انتقاد را در تمام زندگی تان ادامه دهید. با این حال یادتان باشد که صحبت کردن درباره کلیات خیلی بهتر از صحبت کردن درباره جزئیات است.

بنابراین سعی نکنید که در مورد تک تک حرکات نامزدتان نظر بدهید. بلکه مثلا به جای این که بگویید: «روز مادر باید خانه مادربزرگ های من هم بیایی. تازه هفته گذشته که تولد برادرزاده ام را هم فراموش کردی هیچ، یادت هم نمانده که امروز سالگرد عقد خواهرم است.» این طور بگویید: «مناسبت ها در خانواده من خیلی مهم هستند.

لطفا برنامه هایت را طوری تنظیم کن که بتوانیم در آنها حضور داشته باشیم.» در حالت اول نامزد شما حس می کند مرتب در حال بازخواست شدن و تحقیر شدن است. اما در حالت دوم حس می کند شما از او مطالبه ای داشته اید که لازمه ورود به یک خانواده جدید است و رعایت کردنش کار سختی نیست.

 

اگر از پوشش نامزدتان ناراضی هستید، بگویید: لباس جدیدت قشنگ است اما در لباس قبلی ات باوقار تر به نظر می رسیدی. این نوع انتقاد کردن چیزی از جدیت و تأثیرگذاری شما کم نمی کند و در عوض تأثیر حرفتان را احتمالا بیشتر خواهد کرد

 

2) کار، کار، کار

همسر آینده شما انتظار دارد که وقت بیشتری برای با هم بودنتان بگذارید و برای شناخت همدیگر، واکندن سنگ های هم و آشنا شدن با اخلاق یکدیگر اهمیت قائل شوید. اگر قرار باشد بیشتر وقتتان را با کار، دوستان یا درگیری های شخصی تان بگذرانید، هیچ قدم مثبتی برای شناخت همدیگر و آمادگی برای زندگی بر نداشته اید.

 

3) خاکی و ساده

قلب بانمک

خاکی بودن و ساده لباس پوشیدن، به معنی ژولیدگی نیست. نامزد شما دوست دارد شما را آراسته و زیبا ببیند. باور کنید نامرتب بودن شما چیزی به ارزش های وجودی تان اضافه نمی کند. البته این به معنای از آن ور بام افتادن نیست.

لازم نیست قبل از هر ملاقات یک روز تمام را جلوی آینه بگذرانید اما به نامزدتان حق بدهید که دوست داشته باشد همسر آینده اش را زیبا و مرتب ببیند. این اصلی است که نه تنها در دوران نامزدی، که بعد از آن هم باید رعایت کنید.

بنابراین در این مورد هیچ وقت خودمانی نشوید و به خیال این که همسر شما با شما این حرف ها را ندارد، نظافت و مرتب بودن را کنار نگذارید. این مورد آنقدر مهم است که می تواند نارضایتی های ناخودآگاه در زندگی شما به وجود آورد و ذره ذره شما را از یکدیگر دور کند.

 

4) کارآگاه بازی

قرارها، تلفن ها، رفت و آمد و جیک و پیک همسرتان را زیر نظر نگیرید. روی مکالمات او با خانواده اش، دوستان یا همکارانش ریز نشوید و مرتب سؤال و جواب نکنید. مگر آنکه بخواهید در همان لحظه نامزدی تان را مختومه اعلام کنید و زندگی آینده تان را از دست بدهید.

نامزد شما، مثل خود شما آدم بالغی است که می داند چطور روابطش را تنظیم کند. بنابراین سعی نکنید که چیزی را به او یاد بدهید یا از او درباره روابطش چه با خانواده و چه با دوستان پرس و جو کنید. ازدواج به معنی از دست دادن حیطه های فردی نیست و شما نمی توانید همسرتان را در تمام چهارچوب های شخصی تان جا کنید یا او را از زندگی اجتماعی اش ببُرید.

خاکی بودن و ساده لباس پوشیدن، به معنی ژولیدگی نیست. نامزد شما دوست دارد شما را آراسته و زیبا ببیند. باور کنید نامرتب بودن شما چیزی به ارزش های وجودی تان اضافه نمی کند. البته این به معنای از آن ور بام افتادن نیست

 

5) خانواده های جدید

قلب

ممکن است در روزهای اول، شما سوگلی خانواده همسرتان باشید که در هر مهمانی باید حضور پیدا کرده و زیر ذره بین عمه و عمو و خاله و دائی نامزدتان قرار بگیرید. این حساسیت خانواده های جدید، کاملا طبیعی است.

همسرتان را به خاطر این که مجبورید در جمع خانواده او حاضر شوید سرزنش نکنید و اگر کلافه شدید، سعی نکنید این کلافگی را به نامزدتان نشان دهید یا بیان کنید. نامزد شما باید حس کند که خانواده او از نظر شما پذیرفته شده هستند و شما مایلید با خانواده او رابطه داشته باشید.

علاوه بر این یادتان باشد که هر خانواده ای اصول و آداب و رسوم خودش را دارد و بنابراین شما نمی توانید این اصول را نادیده بگیرید چون در غیراین صورت نامزدتان یا شرمنده می شود، یا پریشان. چند ساعت در هفته قوانین جدیدی را تحمل کردن سخت به نظر نمی رسد. اینطور نیست؟

 

6) جلب حسادت

مردها معمولا تصور می کنند که یکی از راه های جذب نامزدشان، حسود کردن اوست. دور کردن، غیر قابل دسترس بودن و البته پیچیده بودنشان. این رفتار شاید در نگاه اول چنین تأثیری داشته باشد اما مطمئن باشید که خیلی زود تیرتان به سنگ می خورد و نامزدتان از شما خسته می شود.

رابطه شما و نامزدتان باید یک رابطه پویا و پیش رونده باشد. قرار نیست یکی دنبال دیگری بیفتد و مدام سعی در جلب نظر او داشته باشد که حتی اگر این طور باشد، این وظیفه بیشتر از یک مرد انتظار می رود. بنابراین سعی نکنید حسادت همسرتان را جلب کنید که نتیجه آن دیر یا زود شکست خواهد بود. در عوض با تحسین و تمجید از او سعی کنید او را به خودتان امیدوار کنید.

دسته ها : دوران نامزدی
1389/10/27

گذر از خط قرمزهای ارتباطی

دل شکسته

 چند بار تاکنون اتفاق افتاده که با همسرتان بحث کنید و بعد شخصیت او را مورد حمله قرار دهید؟

 ابتدا قصد داشتید که آرامش خود را حفظ کنید اما بعد در حال صحبت ناگهان از کوره در می روید و به شخصیت همسرتان حمله می کنید ، حملات شما با موضوع مورد بحث ارتباطی ندارد ولی شما از هر سلاحی برای حمله به ارزشهای همسرتان استفاده می کنید وقتی داغ شدید و از کوره در رفتید حتی احتمالاً موضوع صحبت اولیه را فراموش می کنید و بعد در یک چشم بهم زدن صحبت شما به جنگ و مرافعه می کشد.

 

اما حقیقت این است که حتی اگر بحث و جدال در حد کلام هم بماند احساس ارزشمندی همسرتان و اعتبار رابطه ای که در آن به سر می برید زیر سؤال می رود و پیامی که مخابره می کنید کاملاً روشن است "می خواهم به تو لطمه بزنم".

 

گاه نشان دادن سردی و بی اعتنایی، رفتاری شرورانه است گاه اشخاص می دانند چه تهمت هایی را اگر وارد کنند تا اعماق وجود همسرشان را می سوزاند ولی باز هم این کار را می کنند؛  فرض کنید مادری فرزند تازه به راه افتاده اش را به اورژانس بیمارستان آورده تا پای سوخته ی او را درمان کند، مادر در حالیکه به تلفنی جواب می داده، کودکش به آشپزخانه می رود و در یک لحظه غفلت آب جوش را روی پایش می ریزد. حالا مادر ناراحت نشسته و انتظار فرزندش را می کشد. در این لحظه شوهرش که تازه خبر دار شده نزد همسرش می آید و در حالیکه سرش را در میان دستهایش گرفته می گوید: چگونه توانستی تا این اندازه خودخواه باشی ؟ کی می خواهی دست ازغفلت برداری؟ تا کی می خواهی با دوستانت این قدر صحبت کنی؟ پیام روشنی مخابره شده است. لطمه ای وارد می شود صدایی هم بلند نمی شود. وقتی کسی از همسرش  که انتظار دارد مدافع او باشد این حرفها را بشنود متلاشی می شود،  مسئله وجود اختلاف نظر نیست مشکل اعلام نفرت و تنفری است که در رفتار مشاهده می شود.این قبیل تبادل ها می تواند در لحظه ای بروز کند و یا ساعتها به درازا بکشد اما به هر صورت آسیب وارد می کند.

این روش که با تخریب دیگران به نتیجه برسید جراحتی ایجاد می کند که التیام آن دشوار است.

از جمله نشانه های خطر که می تواند رابطه ی زناشویی را مختل کند عبارتند از اینکه:

- تبادل ها با لحن تند صورت می گیرد چنانکه زن و مرد بر سر هم داد می زنند؛

- زن و شوهر انگشتشان را به هم اشاره می کنند، نگاههای خشمگینانه دارند. و غضب در چشمانشان موج می زند؛

-لحن صحبت و محتوای کلام مخرب است مثلاً "به هر صورت خودت را نشان دادی"؛

- محتوای کلام ناسزاست؛

- از عبارات با ضمیر تو استفاده می شود مثلاً" تو بی ارزشی" یا" تو از من متنفری"؛

- به نقاط آسیب پذیر همدیگر حمله می شود؛

- آنچه را می دانید همسرتان نیاز دارد ،از او دریغ می کنید؛

- همسرتان را تحقیر می کنید.

دل شکسته

اگرچه ممکن است در کوتاه مدت این برخوردها نتیجه بدهد زیرا ممکن است کسی که مورد حمله قرار می گیرد برای آنکه شخصیتش کوبیده نشود و رنج نبرد خودش را کنار بکشد اما در بلند مدت آن شخص که مدعی هستید او را دوست دارید به قدری مملو از رنجش می شود که خودش را از این رابطه بیرون می کشد  و حتی اگر بطور فیزیکی این کار را نکند به لحاظ احساسی و عاطفی این کار را می کند.

وقتی این رفتار شروع می شود متوقف کردنش دشوار است، پس سعی کنید کنترل خود را بدست گیرید چراکه:این روش که با تخریب دیگران به نتیجه برسید جراحتی ایجاد می کند که التیام آن دشوار است.

 

پرخاشگری انفعالی

گاه پرخاشگری همسران به راحتی قابل شناسایی است ولی گاهی حالت غیر مستقیم و زیرکانه دارد؛ مانند پرخاشگری انفعالی.

پرخاشگر انفعالی هم باز یک پرخاشگر است، این هم روشی است که به طرز غیر منصفانه به همسرتان حمله می کنید اشخاص پرخاشگر انفعالی نارضایتی خود را بطور غیرمستقیم نشان می دهند، این اشخاص همیشه بهانه ای دارند ، از زیر بار پاسخگویی فرار می کنند و همیشه مجوز و توجیهی برای خود پیدا می کنند.

این افراد برخلاف انتقاد کردن و پرخاشگری صریح و بی پرده، رفتارشان را غیر مستقیم بروز می دهند به جای اینکه مشخصاً در مقام اعتراض حرفی بزنند در مقام یک قربانی ظاهر می شوند.

اما در حقیقت به همان اندازه ی پرخاشگر های علنی ،کنترل کننده هستند،  تنها تفاوت این است که این پرخاشگری مؤدبانه و پوشیده است.

 

فرض کنید همسرتان به شما پیشنهاد می دهد که با هم سفری بروید اما شما جایی که همسرتان انتخاب می کند را نمی پسندید شما بجای اینکه نظرتان را بازگو کنید به همسرتان می گویید بسیار عالیست و لی بلافاصله موانعی بر سر راه می گذارید، وقت کم می آورید، قیمت بلیط هواپیما را منصفانه نمی دانید و یا... با این حال می گویید هنوز با رفتن به این سفر موافقید و اگر از نظر او اشکالی ندارد برای شما هم بلامانع است.

شما با موافقت علنی و مخالفت غیر علنی می خواهید همسرتان را با نظرخود موافق کنید.

می خواهید بدون اینکه علناً مخالفت کنید به شکلی حرفتان را به کرسی بنشانید و او را منصرف کنید اگر شما یک پرخاشگر غیر فعال باشید بزرگترین لحظه پیروزی شما این است که همسرتان بگوید:" سفر را فراموش کن" یا" خودت هرجوری که دوست داری برنامه ریزی کن" و شما لبخندی به لبانتان می نشیند.

 

نمونه هایی از پرخاشگری انفعالی عبارتند از :

خشم

- پس از اینکه پیشنهاد همسرتان را می شنوید، با پیشنهاد او موافقت می کنید اما بعد از چند دقیقه توضیح می دهید که چگونه ممکن است آن پیشنهاد با عدم موفقیت روبه رو شود.

- همسرتان برای اصلاح رابطه ی شما حرفی می زند و شما طوری وانمود می کنید که از حرف او سر در نمی آورید.

- خودتان را در انجام دادن کاری که همسرتان پیشنهاد کرده ناتوان ارائه می کنید.

- برای شانه خالی کردن از پیشنهاد همسرتان وانمود می کنید که بیمار هستید و حالتان خوب نیست.

- گاه از عبارات" بله- اما -و..." استفاده می کنید. به عبارت دیگر به گونه ای انفعالی – پرخاشگرانه همسرتان را آزار می دهید این طرز برخورد همسرتان را به شدت ناراحت می کند. شما با این رفتار به ندرت مسئولیتی را در زندگیتان می پذیرید.

اگر شما و همسرتان بر سر موضوعی بحث و منازعه دارید حد و مرزی برای بحث خود قائل شوید

راه کار:
1- اگر شما و همسرتان بر سر موضوعی بحث و منازعه دارید حد و مرزی برای بحث خود قائل شوید مثلاً اگر در مورد مادر خود یا همسرتان صحبت می کنید در همین موضوع باقی بمانید و دیگران را وارد موضوع خود نکنید به همسر تان بگویید بحث ما درباره ی چیست وقتی جواب مشخص شد، بحث را پیرامون همان موضوع نگه دارید.

2- یکی از مخرب ترین کارهایی که ممکن است بکنید ترور شخصیت همسر یا حمله به شخصیت اوست. به جای اینکه به شخصیت او حمله کنید موضوع را مد نظر قرار دهید چرا که حمله به شخصیت طرف مقابل عزت نفس همسرتان را تخریب می کند و اگر لحن شما همراه با طعنه با شد واکنشهای تدافعی دریافت می کنید به طور کلی بهتر است از عباراتی با قالب زیر استفاده کنید:

- فکر می کنم تو فکر می کنی که ....

- چی شده که تو فکر کردی که ..

 به جای اینکه به شخصیت  همسرتان حمله کنید موضوع را مد نظر قرار دهید چرا که حمله به شخصیت طرف مقابل عزت نفس همسرتان را تخریب می کند و اگر لحن شما همراه با طعنه با شد واکنشهای تدافعی ایجاد می کند.

دسته ها : قبل از ازدواج
1389/10/27

روابط دختر و پسر قبل از ازدواج

قلب

تا همین چند سال پیش، انتخاب همسر در خانواده‌های ایرانی غالباً به این صورت بود که پسر آماده ازدواج ، مشخصات و خصوصیاتی که برای همسر آینده‌اش در نظر داشت را با کلی خجالت و سرخ و سفید شدن به خانواده‌اش اعلام می‌کرد و بزرگ‌ترهای خانواده با توجه به آن مشخصات و خصوصیات، دختری را در نظر گرفته و خانم های خانواده به خواستگاری او می‌رفتند. اگر در این مراسم دو طرف همدیگر را می‌پسندیدند، خانواده پسر برای بار دوم و این بار به همراه داماد به خانه عروس می‌رفتند و معمولاً با پیشنهاد یکی از بزرگترها، دختر و پسر در اتاقی جدا از سایرین با هم حرف می‌زدند و نظرات و حساسیت‌ها و دیدگاه‌هایشان در مورد زندگی را بیان کرده و توقعاتی که از همسر آینده‌شان داشتند را مطرح می‌کردند. در این نوع انتخاب همسر که هنوز در بسیاری از خانواده‌ها مخصوصاً در روستا‌ها و شهرهای کوچک رواج دارد والدین نقش اساسی و مهمی در انتخاب همسر برای فرزندشان داشتند.

 

درباره شرایط امروزی جامعه نکته ای را باید مدنظر داشت. در روستاها و شهرستان‌ها از قدیم الایام مردم همدیگر را می‌شناختند و هنوز هم افراد بومی هر منطقه همدیگر را می‌شناسند و از خصوصیات خانوادگی، پایبندی به اصول مذهبی، تقیّد نسبت به حریم خانواده، خصلت‌های اخلاقی و تعصبات و حساسیت‌های همدیگر آگاهند. بنابراین هر کس می‌داند قرار است با چه خانواده‌ای وصلت کند. اما در کلان شهرها و شهرهای مهاجرپذیر، اقوام و گروه‌های مختلف با فرهنگ‌ها و اعتقادات و سلیقه‌ها و خلقیات گوناگون در همسایگی هم زندگی می‌کنند، از طرف دیگر ارتباط بین همسایه‌ها و هم‌محلی‌ها بسیار کاهش یافته. به همین دلیل آگاهی از پیشینه خانواده‌ای که قرار است با آنها وصلت صورت بگیرد و شناخت خصلت‌ها و خلقیات آن خانواده بسیار مشکل شده. بنابراین می‌توان گفت یکی از عوامل اصلی رشد آمار طلاق در شهرهای بزرگ نسبت به شهرستان‌ها و روستاها همین مسئله است.

 

شاید به همین دلیل است که امروزه، نحوه انتخاب همسر و ازدواج مثل بسیاری دیگر از فرایندهای اجتماعی در شهرها و کلان شهرها به تدریج در حال تغییر است. رواج شدید روحیه فردگرایی، افزایش دامنه آزادی‌های فردی بخصوص در مورد زنان و دختران، گسسته شدن و یا تزلزل روابط و پیوندهای خانوادگی و توسعه منفعت طلبی و خودمحوری، از دیگر مواردی است که در جوامع شهری رو به افزایش است. برخی معتقدند این تغییر و تحولات از پیامدهای محتوم دوران گذر از سنّت به مدرنتیه است. عده‌ای دیگر تأثیرات فرهنگ غرب در جامعه را عامل بروز این وضع می‌دانند. علت این تغییرات هر چه می‌خواهد باشد، آنچه مهم به نظر می‌رسد این است که جامعه به تدریج از باورها و سنت‌ها و فرهنگ اصیلش فاصله می‌گیرد.

 

یکی از تغییراتی که از لحاظ فرهنگی به خصوص در شهرها به وجود آمده، حضور پررنگ زنان و دختران در جامعه است. امروزه کمتر اداره و کارخانه و سازمان و شرکت و فروشگاهی پیدا می‌شود که بخشی از کارمندان آن را زنان و دختران جوان تشکیل ندهند. همچنین تعداد زیادی از دانشجویان و هنرجویان دانشگاه‌ها و سایر مراکز آموزش عالی را دختران تشکیل می‌دهند. چنانکه گاهی اوقات تعداد آنان بیشتر از تعداد پسران پذیرفته شده در این مراکز و موسسات است.

کاملاً طبیعی است نتیجه این حضور، برخورد و تعامل بیشتر بین دخترها و پسرهاست و در این برخورد‌ها و مواجهه‌ها، عوارض و پیامدهای خاص خودش را دارد. یکی از این پیامدها شکل‌گیری و دوستی‌هایی بین جنس‌های مخالف است، دوستی‌هایی که اصطلاً به آنها «دوستی‌های خیابانی» گفته می‌شود.

در سری مقالاتی که در مورد حجاب، تقدیم کاربران عزیز شد ، گفتیم زن و مرد بصورت غریزی نسبت به هم کشش و تمایل دارند. این کشش و تمایل، زمانی نمود و تظاهر خارجی و عملی پیدا می‌کند که دختران با سر و وضع و لباس و آرایشی در جامعه حاضر شوند که باعث تحریک و واکنش مردها و پسرها شوند. به همین دلیل است که اسلام برای پیش‌گیری از شکل‌گیری این ارتباطات و عوارض منفی و ناخوشایند آن، رعایت حجاب از سوی بانوان و نگاه‌های معنی‌دار از سوی هر دو طرف را الزامی کرده است.

 

اما سوالی که پیش می‌آید اینست که چرا چنین دوستی‌هایی قبیح و زشت دانسته می‌شود؟ آیا وقت آن نرسیده که در مورد حُسن و قبح این دوستی‌ها با توجه به شرایط جامعه و رشد فکر و تکنولوژی، بازنگری صورت گیرد؟ آیا حقیقتاً این دوستی‌ها و رابطه‌ها عوارض منفی دارند یا مخالفت با این رفاقت‌ها یک سنت اشتباه است که از قدیم برجای مانده؟ اگر هدف از برقراری این ارتباط‌ها و مراوده‌ها، صرفاً شناخت همدیگر برای ازدواج باشد چطور؟ اگر دختر و پسری که با هم دوست می‌شوند متعهد شوند که ارتباط جنسی برقرار نکنند و به تعهدشان پایبند باشند، آیا بازهم باید با چنین رفاقتی مقابله کرد؟

دسته ها : قبل از ازدواج
1389/10/27

نامزدتان را محک بزنید

عشق و ازدواج

 

ارتباط دختر و پسر در دوران پیش از ازدواج را می توان یکى از چالش‌های امروز جامعه ایران دانست. رابطه ای که خیلی ها معتقدند در دنیای امروز نه می توان آن را ریشه کن کرد و نه می توان آن را آزادانه به حال خود گذاشت. با این حال، شاید بتوان چگونگی یک رابطه صحیح را برای جوانان ترسیم کرد.

 

 

 

اما چرا برخى، بر آشنایی پیش از ازدواج اصرار می‌کنند و عده ‌ای آن را برای استحکام ارزش‌های اصیل خانواده مضر می‌دانند؟ آیا روابط پیش از ازدواج میان دختر و پسر به ازدواج لطمه می‌زند یا کمک می‌کند زوج پیش از آغاز زندگی مشترک آشنایی بیشتری با یکدیگر پیدا کنند؟ این درست که کشش درونى به جنس مخالف کاملا طبیعى است، اما نکته مهم این است که آیا این ارتباط، نیازهاى روحى و روانى را برطرف می ‌کند یا اینکه بر مشکلات می‌افزاید؟

 

یک رابطه سالم

دکتر سید سعید صدر

دکتر سیدسعید صدر، روان‌پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که سال ها در حوزه خانواده کار کرده و احتمالا شما یکی دوبار در برنامه های تلویزیونی و رادیویی پای صحبت های او نشسته اید، راه های داشتن یک رابطه سالم و آشنایی منجر به شناخت را این طور عنوان می کند:

بهترین روش این است که مدتی شما با طرف مقابل‌تان رفت‌وآمد خانوادگی داشته باشید. یعنی اگر کسی را برگزیدید، باید راه آشنایی خانواده‌ها را آن‌طور که صلاح می‌دانید، طرح‌ریزی کنید. پدر و مادر شما بزرگ‌ترند و با کوله‌باری از تجربه می‌توانند در تعاملات، دیدگاه‌شان را ارائه بدهند. در همین تعاملات است که مشکلات طرف مقابل بهتر دیده می‌شود. نه تنها مشکلات بلکه حتی ایرادها و ضعف‌های یکدیگر را می‌شناسید.

اگر خودتان دو نفر آشنا باشید، قطعا بیشترین وقت را برای رفتن به سینما و گردش و رستوران می‌گذارید. حالا خودتان به من بگویید اگر طرف مقابل شما پرخاشگر باشد، در این ساعت‌های با هم بودن، صندلی‌های سینما را به هم می‌ریزد تا شما بفهمید؟!

 

اگر طرف شما بیمار روانی است و قرار است با او ازدواج کنید، وظیفه دارید برای درمانش هم اقدام کنید؛ درست مثل اینکه ناگهان متوجه شوید او بیماری قلبی یا کلیوی دارد؛ ابتدا درمان و بعد ازدواج

 

یا اگر دختری بدگمان است یا وسواس دارد، شما چطور خواهید فهمید؟ حتی شخصیت‌های ضداجتماعی، آن‌قدر در خانواده‌ خوب هستند که والدین‌شان هم متوجه نخواهند بود اما در اجتماع به دوست و رفیق کلک می‌زنند، میلیاردها تومان کلاهبرداری‌ می‌کنند، اهل ریسک‌‌اند و برای همسر و خانواده دردسر و گرفتاری می‌آفرینندو دائم دروغ می‌گویند.

عشق و ازدواج

اینجاست که اگر خانواد‌ه‌ها به صورت فعال تعامل داشته باشند می‌توانند به شما دو نفر کمک کنند تا خصوصیات هم را بشناسید. اگر طرف شما بیمار روانی است و قرار است با او ازدواج کنید، وظیفه دارید برای درمانش هم اقدام کنید؛ درست مثل اینکه ناگهان متوجه شوید او بیماری قلبی یا کلیوی دارد؛ ابتدا درمان و بعد ازدواج. گاهی هم طرف شما بیمار نیست اما در نوع رفتارش مشکل دارد. باز هم باید به مشاوره خانواده یا روان‌پزشکی که خانواده درمانی می‌کند و تبحر خاصی در ارزیابی دختر و پسر دارد مراجعه کنید و از او راهنمایی بگیرید.

 

بیشترین گرفتاری در زندگی مشترک اشخاصی به وجود می آید که با یک بیماری مزمن مثل وسواس یا اختلال های اضطرابی دست و پنجه نرم می کنند.

چون آنها اصلا خود را بیمار نمی‌دانند و سابقه پرونده پزشکی هم ندارند. این همسران در زندگی شکست می‌خورند و اگر علائمی را دیدند باید با پزشک مشورت کنند و راهنمایی بگیرند

 

جوان ها عادت دارند به سرعت به سمت عواطف بروند و اشکال کار در همین جاست. اگر من در زندگی همه سرمایه‌ام را در یک جا خرج کنم یا سرمایه‌گذاری کنم، با یک نوسان بازار ورشکست می‌شوم و همه زندگی‌ام را می‌بازم.

جوان ها هم همین طورند. همه عواطف شان را به سرعت و بدون منطق خرج می کنند. اگر شما به او علاقه توأم با منطق داشته باشید، مشکلات او را خواهید فهمید. رفتار غیرمعمولش را می‌بینید و با کسی مشورت می‌کنید. به طور مثال، با خانواده او یا با والدین خودتان. شاید آن رفتار ناشی از بیماری نباشد و جزو خصلت‌های او باشد.

حالا از خودتان بپرسید، می‌توانید با این رفتارش کنار بیایید. به عنوان مثال، در نشستی خانوادگی متوجه شده‌اید که طرف شما پرخاشگر است، مدیریت ندارد، بدگمان است و غیره.

عشق و ازدواج

موضوع را در میان می‌گذارید و خانواده فرد پرخاشگر هم باید به این شکل با شما مشارکت کنند: «دوست داریم در آرامش باشید، شما دختر یا پسرم به طور معمول احساساتت را نگه نمی‌داری، عادت بدی است که فریاد می‌زنی. اگر شما این موضوع را اصلاح نکنی، ما هم نمی‌توانیم قول حمایت از شما را بدهیم.» والدین نکات مثبت بچه‌ها را نیز می‌بینند و باید آنها را هم بیان کنند. شما اگر به هم علاقه واقعی دارید باید به هم کمک کنید.

 

 

 

 

 

 

ازدواج با بیمار روانی

کنترل خشم

اگر کسی دچار بیماری روانی باشد، آیا می‌تواند ازدواج کند و مدیریت یک زندگی را در دست بگیرد؟ این سؤالی است که ممکن است در ذهن شما به وجود آمده باشد. دکتر صدر در این باره می گوید:

بیماری‌ها به دو دسته سنگین و خفیف تقسیم می‌شوند. به‌طور کلی در دنیای پزشکی، نمی‌توان گفت بیماری خفیف یعنی دردسر کمتر.

ممکن است کسی حمله‌ای شدید (افسردگی شدید اسیکزوفرنیک) داشته باشد، بستری شود و بعد هیچ‌وقت دیگر آن حمله تکرار نشود و کنترل شود. اما گاهی یک بیماری خفیف آن‌قدر در زندگی دردسر می‌آفریند که تا پایان عمر درگیرش هستیم. به طور مثال، افسردگی خفیف، اشکالات اضطرابی، رگه‌های اختلال شخصیت و وسواس...

بیماری که علائم او کنترل نشده منطقی نیست ازدواج کند. اما وقتی کنترل شد و پزشک تصمیم گرفت درمان را قطع کند، باید آگاهی لازم را درباره بیماری او و مشکلات آتی زندگی اش به او بدهد

این مشکلات ممکن است در زندگی هر فردی به وجود بیاید و در این صورت اطلاع دادن آن به شریک زندگی بستگی به شدت مشکل و تکرار شدن آن دارد. اگر فرد در یک دوره‌ای به اضطراب خفیف مبتلا و درمان شده، ضرورتی ندارد که آن را اطلاع دهد چون مثل این است که بخواهد آمار سرماخوردگی خود را بگوید.

عشق و ازدواج

اما حق طرف مقابل است که بیماری‌های سنگین و سابقه بستری او را بداند، به هر حال باید با پزشک معالج صحبت کند. امکان عود بیماری، پیامدها، احتمال ژنتیکی و درصد مبتلا شدن فرزندان، تاثیر آن روی زندگی‌شان را بشناسد و تصمیم بگیرد.

اما درباره بیماری های شدید وضع فرق می کند. من به بیماران شدید روانی‌ام می‌گویم: «می‌دانم تو نیاز داری و او را حق خود می‌دانی اما اگر علاقه‌ای هست، نباید او را قربانی کنی. علاوه بر این، اگر او قضیه را نداند می‌تواند در آینده شکایت کند و هیچ کمکی برای بهبو‌دی‌ات انجام ندهد.» آنها قطعا در مرحله حاد نباید ازدواج کنند.

به طور مثال، بیماری که علائم او کنترل نشده منطقی نیست ازدواج کند. اما وقتی کنترل شد و پزشک تصمیم گرفت درمان را قطع کند، باید آگاهی لازم را به او بدهد. به عنوان مثال بگوید: «اسکیزوفرنی در جمعیت عمومی 5/1 درصد احتمال بروز دارد اما اگر پدر یا مادر مبتلا باشد عدد به 12 درصد و در صورت ابتلای هر دو به 40 تا 50 درصد می‌رسد. خودخواهی است که کسی را به دنیا بیاوری که می‌دانی چند درصد احتمال بروز بیماری دارد.»

 

بیماری های روانی خفیف

بیشترین گرفتاری در زندگی مشترک اشخاصی به وجود می آید که با یک بیماری مزمن مثل وسواس یا اختلال های اضطرابی دست و پنجه نرم می کنند. چون آنها اصلا خود را بیمار نمی‌دانند و سابقه پرونده پزشکی هم ندارند. این همسران در زندگی شکست می‌خورند و اگر علائمی را دیدند باید با پزشک مشورت کنند و راهنمایی بگیرند.

بعضی ها تصور می کنند ازدواج، اختلال های روانی را درمان می کند. یادتان باشد که ازدواج، درمان نیست. متأسفانه خانواده‌ها یاد گرفته‌اند بگویند پسرم پرخاشگر است یا رفتار پرخطر و اعتیاد دارد یا دخترم بدبین است، ازدواج کند خوب می‌شود. اصلا چنین نیست. باید قبل از آن، درمان انجام شود.

 

اگر طرف مقابل سعی کرد امتیازاتی را از طریق تهدید بگیرد‌: «اگر زنم نشوی می‌روم معتاد می‌شوم یا اگر با من ازدواج نکنی خودم را می‌کشم» اصلا قضاوت عاطفی نکنید، تهدید او عملی نمی‌شود. اگر قرار است این کارها را بکند، همان بهتر که انجام دهد. او در مواقع خطر و بحران به جای تصمیم‌گیری، تهدید می‌کند. در مشکلات آینده زندگی‌تان هم می‌گوید اگر فلان کار را نکنی، چنین می‌کنم

 
اعتیاد

 اتفاقا در دوره شناخت می‌توانید موقعیت درمان را فراهم کنید و با تشویق یکدیگر این روند را تسریع کنید.

اگر طرف مقابل سعی کرد امتیازاتی را از طریق تهدید بگیرد‌: «اگر زنم نشوی می‌روم معتاد می‌شوم یا اگر با من ازدواج نکنی خودم را می‌کشم» اصلا قضاوت عاطفی نکنید، تهدید او عملی نمی‌شود.

 اگر قرار است این کارها را بکند، همان بهتر که انجام دهد. او در مواقع خطر و بحران به جای تصمیم‌گیری، تهدید می‌کند. در مشکلات آینده زندگی‌تان هم می‌گوید اگر فلان کار را نکنی، چنین می‌کنم.

اعتیاد هم یک اختلال روانی است که وابستگی بیمارگونه به یک ماده را نشان می دهد. بنابراین اگر قبل از درمان با کسی که اعتیاد دارد ازدواج کنید، خودتان هم گرفتار می‌شوید. به او بگویید من تو را دوست دارم. تو این اخلاق‌های خوب را داری و در صورت ترک کردن، با تو ازدواج می‌کنم.

به هم باج ندهید بلکه پاداش بدهید. تلاش او در راه ترک را با تشویق بیشتر کنید: «برای ترک اقدام کن. مدت طولانی تو را ترک کرده و بدون بازگشت ببینم. اگر ترک کردنت تأثیر آشکاری در رفتار و شغلت بگذارد آن وقت با تو یار و همراه می‌شوم.»

 

دسته ها : دوران نامزدی
1389/10/27

مشابه یا مکمل؟ مسئله این است!

عشق
«شاید تو درست بگی ولی من فکر می‌کنم این پسر مکمل منه. ما مث دو تا نیم‌دایره‌ایم که همدیگه رو کامل می‌کنیم»، «کدوم 2 تا آدم آخه کاملا به هم شبیه هستن؟ اصلا همین تفاوتاس که زندگی رو معنادار می‌کنه»، «ببین! تصور کن من که خودخواهم، حالا اگه زن آینده‌ام هم خودخواه باشه که دیگه زندگی‌مون جهنم می‌شه!»، «نمی‌دونم چی کار کنم... دوستش دارم ولی انگار من تو یه دنیای دیگه‌ام، اون تو یه دنیای دیگه»

 

 

شما هم احتمالا بارها وقتی که با بهترین دوستتان دارید در مورد ازدواج حرف می‌زنید این جمله‌ها را گفته یا شنیده‌اید اما آیا مثل گوینده جمله آخر تا به حال تردید کرده‌اید؟ آیا رفته‌اید بالاتر از حستان و از آن بالا ، رابطه فعلی و آینده‌تان را ببینید و تصمیم بگیرید که همسر آینده‌تان مشابه‌تان باشد یا مکمل؟ می‌خواهید بدانید روان‌شناس‌ها با کدام فرضیه بیشتر موافق‌اند و چرا؟

 

لطفا آشنا شوید!

عشق

ما در تمام این متن فرض گرفته‌ایم که شما کلیات شخصیت طرف مقابل‌تان را می‌شناسید و از وضع خانوادگی‌اش، سطح اقتصادی‌اش، فکرها، دغدغه‌ها و علاقه‌هایش شناخت دارید. اگر این‌جور نیست و زبانم لال، رویم به دیوار، حتی دانستن سن طرفتان را هم گذاشته‌اید موقع عقد که سورپرایز شوید، لطفا این متن را نخوانید! به‌جایش همین الان با خانواده صحبت کنید، تاریخ عقد را بیندازید عقب‌تر و به هر بهایی شده، یک برنامه بریزید برای شناختن لااقل کلیاتی از ویژگی‌های طرف مقابلتان. این کار را هم توی کافی‌شاپ دانشکده یا لب ساحل خزر انجام ندهید. بگذارید موقعیت‌های اجتماعی پیش بیاید که هم خودتان و هم طرفتان به جای ویترین، پشت پیشخوان شخصیت‌ یکدیگر را نیز ببینید.

 

تقریبا تمام پژوهش‌هایی که در نیمه دوم قرن بیستم در مورد رابطه تشابه شخصیتی و دوستی انجام شده، به این نتیجه رسیده‌اند که شباهت، دوستی عمیق‌تری ایجاد می‌کند چرا که انسان ذاتا «خود دوست» است. هر کس برای دیدگاه‌های خود ارزش قائل است و ترجیح می‌دهد با کسانی زندگی کند که به این دیدگاه‌ها معتقد باشند و او را تأیید کنند؛ بنابراین اعتماد به‌نفس‌اش بالا برود

 

بحث لفظی اولین چیزی است که در یک آشنایی عمیق پیش می‌آید. علاوه بر اینکه این دعواها زیاد بد هم نیست، طبق گفته‌ روان‌شناسان این دعواها اجتناب‌ناپذیر و سازنده است.

عشق

 اجتناب‌ناپذیر به این علت که شما وقتی به کسی احساس پیدا می‌کنید، می‌خواهید تمام خوبی‌های عالم را در او ببینید. خوبی‌های عالم هم یعنی خوبی از دیدگاه خودتان و به احتمال قوی‌تر، خوبی از دیدگاه خودتان نیز یعنی همان ویژگی‌هایی که شما در طول این 3-2دهه زندگی در شخصیت‌تان پرورانده‌اید.

وقتی بیشتر با یکدیگر آشنا می‌شوید، شناخت هم در قضاوت در مورد آن احساس دخالت می‌کند و کم‌کم متوجه می‌شوید طرفتان با شما فرق می‌کند. اگر این تفاوت‌ها عمیق باشد، معمولا به نظر می‌رسد که ازدواج چندان موفقی پیش رویتان نیست.

 اما تفاوت‌های جزئی فوقش همان دعواهای کلامی سودمند را به‌وجود می‌آورد. خوبی دعواهای اول آشنایی این است که تا اندازه‌ای سبک دعوا در زندگی آینده را مشخص می‌کند. به‌هر حال، این تفاوت‌ها که ما می‌گوییم تا کجا می‌توانند خوب یا بد باشند؟

 

در ستایش مشابهت

تقریبا تمام پژوهش‌هایی که در نیمه دوم قرن بیستم در مورد رابطه تشابه شخصیتی و دوستی انجام شده، به این نتیجه رسیده‌اند که شباهت، دوستی عمیق‌تری ایجاد می‌کند چرا که انسان ذاتا «خود دوست» است. هر کس برای دیدگاه‌های خود ارزش قائل است و ترجیح می‌دهد با کسانی زندگی کند که به این دیدگاه‌ها معتقد باشند و او را تأیید کنند؛ بنابراین اعتماد به‌نفس‌اش بالا برود.

عشق

شما خودتان دلتان می‌خواهد مرتب بروید یک جایی که با یک نفر باشید که نگاهش زمین تا آسمان با شما فرق کند و دیدگاه‌های شما را قبول نداشته باشد و در نتیجه هی شخصیتتان را لگدمال کند؟ می‌گویید این‌جوری‌ها هم نیست؟ اما متأسفانه در زندگی طولانی‌مدت این اتفاق می‌افتد.

در یک تحقیق مشهور که در آن چند روان‌شناس در طول ده سال چندین زوج اعم از مشابه و غیرمشابه را تحت‌نظر داشتند، معلوم شد که زوج‌هایی که بیشترین شباهت شخصیت را با هم دارند، تفریحات روزانه مشابهی هم دارند. مثلا هر دو آنها موافقند به دیدار دوستان بروند، گاهی بیرون شام بخورند و فعالیت‌های اجتماعی یا فرهنگی مشخصی را دنبال کنند.

برخلاف فرضیه آنهایی که به مکمل‌بودن زوج معتقدند زوج‌های مشابه در مقایسه با آنهایی که شباهت کمتری با هم دارند (شما بخوانید مکمل!)، با هم تعارض کمتری دارند؛ بیشتر با هم صمیمی و رفیق‌اند و در نتیجه، از زندگی زناشویی خود رضایت بیشتری دارند.

البته یک چیز را فراموش نکنید، یکی از مواقعی که ممکن است شخصیت آدم یک چند درجه مختصری تغییر کند، همین سال‌های اول ازدواج است. همه ما در تعامل با همسرمان دیدگاه‌های‌مان را کمی انعطاف‌پذیر‌تر می‌کنیم. اما اگر با همسرمان خیلی متفاوت باشیم، در بهترین حالت شخصیتمان خیلی تغییر می‌کند. این بهترین حالت است و معمولا کمتر هم پیش می‌آید. بدترین اتفاق این است که شما همدیگر را تحمل نمی‌کنید و تعارف که نداریم اول جدایی عاطفی و بعد جدایی قانونی!

 

پرونده‌های طلاق را نگاه کنید! یک مرد لاقید و یک زن مقید (یا به همین احتمال برعکس!)، یک نفر که به نظر بیشتر دوستانش قابل اعتماد است و یک نفر که یک هزار تومانی هم نمی‌شود دستش سپرد. یک نفر که آخر وجدان است و یک نفر که انگار توی مغزش سلولی برای وجدان نیست. در این ویژگی شخصیتی هم تا آنجا که می‌شود مثل هم باشید لطفا!

 

اهرام سه‌گانه شباهت

1 - شخصیت

کسی با شما شخصیت مشابهی دارد که:

شخصیت

اول: پایداری هیجانی‌ای شبیه به شما دارد؛ یعنی اگر شما آدم دمدمی‌مزاجی هستید (یعنی گاهی دپ می‌زنید و گاهی خوشحالید، یا کلا آدمی هستید که دلشوره زیادی دارید) نمی‌توانید با یک آدم معمولا شاد یا آدمی معمولا غمگین زیر یک سقف زندگی کنید.

بیایید به خودتان نمره بدهید. اگر از 10، نمره پایداری هیجانی شما 4باشد با کسی ازدواج کنید که میانگین نمره پایداری هیجانی‌او بین 3 تا 4 باشد. البته درنظر داشته باشید که خانم‌ها کلا بیشتر غمگینی و دلشوره را تجربه می‌کنند.

 

دوم: برون‌گرایی‌ او شبیه شما باشد؛ تصور کنید که شما در دنیای خودتان سیر می‌کنید و اصولا با تنهایی خود حال می‌کنید، تنها درس می‌خوانید، تنها سینما می‌روید و تنها مشکل‌تان را حل می‌کنید؛ حالا بخواهید با یک نفر ازدواج کنید که آن‌قدر برون‌گراست که می‌خواهد هر شب یا مهمانی باشد، یا مهمانی بدهد. هنگامی که در جمع مشکلش را مطرح می‌کند، بهتر حلش می‌کند و حتی برای درس خواندن هم ترجیح می‌دهد برود کتابخانه عمومی و کلا با جمع، حال می‌کند. شاید یک سال بتوانید تحمل کنید و بگویید او نیمه دیگر دایره وجود من است، 2سال خودتان را گول بزنید، اما چند سال که گذشت و به عقب نگاه کردید ممکن است فاجعه اجتناب‌ناپذیر جدایی جلوتان باشد. همان طیف که در مورد پایداری هیجانی گفتیم اینجا هم صادق است.

 

عشق

سوم:

انعطاف‌پذیری او شبیه شما باشد. مشاهده کرده‌اید که بعضی‌ها با هر جمعی می‌توانند کنار بیایند ولی بعضی‌ها در هر گروهی باید ساز خودشان را بزنند.

این ویژگی شخصیتی در ازدواج خیلی مهم است. به هر حال 2نفری که ازدواج می‌کنند یک خانواده یعنی یک گروه را تشکیل می‌دهند. چیزی که اسمش در خانواده گذشت است، تا حدودی از همین انعطاف‌‌پذیری سرچشمه گرفته است؛ در مقابل چیزی که اسمش لجاجت است، قبول کنید که حتی اگر لجاجت همیشگی این یکی و گذشت همیشگی آن یکی باعث ادامه زندگی شود، این زندگی اسمش زندگی نیست.

واقعا بهتر نیست که لجاجت یا گذشت آدم‌ها شبیه هم باشد؟ ضمن اینکه یادتان باشد بیشتر مردم در حد وسط این ویژگی‌ها هستند؛ یعنی چیزی در میانه گذشت و لجاجت.

 

چهارم: اشتیاقش به تجربه‌های تازه به اندازه شما باشد. آقا اصلا شما آخر خلاقیت‌اید و به کمتر از موزه هنرهای معاصر راضی نمی‌شوید، دوست دارید بروید کل دنیا را بگردید، با جسارت حرف‌هایتان را می‌زنید و اصلا محافظه‌کار نیستید؛ خودتان بگویید، چطور می‌توانید با خانمی زندگی کنید که از هنر کلاسیک یونان جلوتر را قبول ندارد، شهر، محله و خانه خودش را از همه جا بیشتر دوست دارد و می‌خواهد همه چیز باثبات و بی تغییر باشد؟ نه! خودتان بگویید چطور می‌شود؟

 

عشق

پنجم:

وظیفه‌شناسی‌ او مشابه شما باشد. پرونده‌های طلاق را نگاه کنید! یک مرد لاقید و یک زن مقید (یا به همین احتمال برعکس!)، یک نفر که به نظر بیشتر دوستانش قابل اعتماد است و یک نفر که یک هزار تومانی هم نمی‌شود دستش سپرد.

یک نفر که آخر وجدان است و یک نفر که انگار توی مغزش سلولی برای وجدان نیست. در این ویژگی شخصیتی هم تا آنجا که می‌شود مثل هم باشید لطفا!

 

 

تمایزیافتگی یعنی فرد چقدر در خانواده اصلی‌ خود استقلال عاطفی پیدا کرده و وابستگی‌اش کمتر شده است. البته معمولا زن‌ها تمایزیافتگی کمتری دارند، یعنی بیشتر به خانواده‌هایشان وابسته‌اند اما اگر این تفاوت در وابستگی و تمایز زن و مرد خیلی زیاد باشد، زندگی تلخ می‌شود. مخصوصا وقتی که چند سال از زندگی بگذرد و به‌اصطلاح زندگی جدید جا بیفتد

 

2 - تمایزیافتگی

روان‌شناس‌ها برای رابطه‌ای که فرد قبلا در زندگی‌اش با خانواده پدری خود داشته، بسیار اهمیت قائلند. تمایزیافتگی یعنی فرد چقدر در خانواده اصلی‌ خود استقلال عاطفی پیدا کرده و وابستگی‌اش کمتر شده است. البته معمولا زن‌ها تمایزیافتگی کمتری دارند، یعنی بیشتر به خانواده‌هایشان وابسته‌اند اما اگر این تفاوت در وابستگی و تمایز زن و مرد خیلی زیاد باشد، زندگی تلخ می‌شود. مخصوصا وقتی که چند سال از زندگی بگذرد و به‌اصطلاح زندگی جدید جا بیفتد.

باید تکلیف مرد و زن در تعداد دیدارها از خانواده اصلی مشخص شود؛ تکلیفی که همان پیش از ازدواج با سنجش میزان تمایزیافتگی می‌شود تا حدی آن را معلوم کرد. سال‌های آخر دوران دانشجویی در شهرستان، می‌تواند به خوبی میزان این تمایز را روشن کند.

 

3 - قومیت، سطح اقتصادی و تحصیلی

سنخیت

در مورد سطح تحصیلات- مخصوصا وقتی زن خود را خیلی باسواد‌تر بداند- فاجعه عمیق‌تر می‌شود (به هر حال سابقه صدها سال زندگی مردسالارانه ایرانی پشت ذهن مرد است و طبعا غرورش بیشتر لگدمال شود).

قبول کنید در انعطاف‌پذیرترین حالت، دید اشخاصی که تجربه دانشگاهی دارند -(از فوق‌دیپلم گرفته تا دکترا)- با کسانی که این تجربه را ندارند، متفاوت است. آنها هویت خود را در 2 جای متفاوت شناخته اند.

در مورد سطح اقتصادی و قومیت هم تا زمانی که یک‌طرف بخواهد در شهر خود زندگی کند یا از نظر مالی به خانواده وابسته نباشد، معمولا مشکل پیش می‌آید. البته در مورد سطح اقتصادی، چون پشت 2 سطح اقتصادی 2 نوع سبک زندگی متفاوت وجود دارد، حتی اگر طرفتان کاملا از خانواده مستقل شده بهتر است احتیاط کنید.

طیف خاصی را درنظر بگیرید و سعی کنید خیلی با این طیف مغایر نباشید. فیلم فارسی‌ها و فیلم‌های هندی را هم از ذهنتان بریزید دور! تحقیقات ایرانی نشان داده که زوج‌هایی با قومیت متفاوت، رضایت زناشویی کمتری دارند .

دسته ها : قبل از ازدواج
1389/10/27

چطور نامزدی را بهم بزنیم؟!

عشق مرده

مدتی از نامزدی تان می گذرد و شما فکر می‌کنید که دچار اشتباه شده‌اید؟ همه جوره با خودتان فکر کرده اید و به این نتیجه رسیده اید که ادامه این رابطه ممکن نیست؟ این را بدانید که همیشه قطع رابطه پس از ازدواج به‌مراتب دشوارتر از دوران نامزدی است. چه این نامزدی رسمی باشد و چه غیر رسمی، به هر حال باید همانقدر که درباره انتخاب نامزدتان وقت صرف کرده اید، به درستی یا نادرستی برهم زدن آن هم فکر کنید. ما به شما کمک می‌کنیم که بدانید در چه صورتی این تصمیم را بگیرید و چه کاری باید انجام دهید. پس این چند نکته را خوب به خاطر بسپارید و به آن عمل کنید:

 

1- از کنار نشانه‌ها به‌راحتی نگذرید: باید به این نشانه ها توجه ویژه داشته باشید: در مورد رابطه‌تان پی‌در‌پی دچار شک و تردید می‌شوید. هر دوی شما خشک و بدعنق شده‌اید. در مورد جزئیات مراسم ازدواجتان به تفاهم نمی‌رسید و یا به‌طورکلی، دلبستگی‌تان به هم کمتر شده است.

 

2- دلواپسی‌های خود را بررسی کنید: به مواردی که شما را دچار استرس می‌کنند عمیق‌تر بنگرید. آیا قادرید اختلاف‌هایتان را حل کنید؟ در صورتی که پاسخ شما به این سؤال منفی است،‌ بهتر است به‌جای نگرانی در مورد نحوه‌ برگزاری مراسم، به ازدواج خود بیشتر فکر کنید. معیار رابطه خوب صرفاً میزان اختلافات نیست، بلکه توانایی طرفین در حل این اختلافات است.

 

3- از مشورت کارشناسان استفاده کنید: بهتر است در مراحل اولیه آماده شدن برای ازدواج، از مشورت مشاور خانواده بهره‌مند شوید.

 

عشق مرده

4- اگر تمام راه‌ها با شکست مواجه شد:  رابطه را با رعایت ادب و آرامش قطع کنید. دقت کنید که در تصمیم خود تمام جوانب را در نظر گرفته باشید و خود را به‌خاطر این تصمیم سرزنش نکنید.

 

5- تصمیم خود را سریعاً علنی نکنید: زمانی که در مورد تصمیم خود به قطعیت رسیدید، به پدر و مادر خود اطلاع دهید. ممکن است آنها این تصمیم شما را بر پایه نگرانی طبیعی همسران قبل از ازدواج بدانند و سعی کنند نظر شما را در این مورد تغییر دهند.

 

6- نگران قضاوت دیگران در این باره نباشید: نیازی نیست انتظارات دیگران را برآورده کنید، بلکه تلاش کنید به زندگی خود سر و سامانی دهید.

دسته ها : دوران نامزدی
1389/10/27

حل مشکل با همسر کاملا اصولی!

چه چیز سبب موفقیت زندگی مشترک می شود؟

همسران

تحقیقات به روشنی اثبات کرده اند که در جریان یک بحث خانوادگی دو راه حل در پیشروی زوجین قرار دارد: یا می توانند  از شدت عصبانیت به در و دیوار بد و بیراه بگویند و یا اینکه تصمیم بگیرند به طور کلی از وارد شدن به بحث و مشاجره خودداری کنند؛ نکته ای که شاید کمتر کسی به آن توجه می کند این است که چرا هیچ کس دلیل سست شدن بنیان های خانوادگی را نمی داند؟ در جستجوی حقیقت پیرامون این مطلب که چه چیز سبب از بین رفتن زندگی زناشویی می شود و چه چیز توانایی آنرا دارد که پایه های ازدواج را محکم کند، واقعیت این است که همه چیز به نحوه برقراری ارتباط کلامی بستگی دارد. اغلب روند گفتگوها حتی در حضور مشاورها نیز درست پیش نمی رود. اگر با دید مثبت به خیلی از مواردی که سبب ایجاد مشکل می شوند، نگاه کنیم دور از انتظار نیست که خودشان می توانند به عنوان نوعی منبع وحدت بیشتر به شمار روند و پیوندهای عاطفی میان زوجین را بیش از پیش تقویت نمایند. حتی دعوا کردن، جر و بحث و گله و شکایت کردن جزء موارد طبیعی ارتباطی هستند و نشان از سلامت یک ارتباط دارند. تعداد بسیار زیادی از افراد هستند که تصور می کنند اگر دعوا نکنند ثبات و سلامت ارتباط خود را تضمین کرده اند و اکثراً تلاش می کنند که پرچم "ما اصلاً دعوا نمی کنیم" را بر فراز خانه خود افراشته نگه دارند. موفقیت حقیقی زمانی حاصل می شود که دو نفر بتوانند تفاوت های ذاتی یکدیگر را متوجه شده، آنها را بشناسند، و بپذیرند. تنها در این صورت است که دو نفر می توانند عشق واقعی خود را نثار یکدیگر کرده و از ثمرات واقعی ازدواج بهره بگیرند.

موفقیت حقیقی زمانی حاصل می شود که دو نفر بتوانند تفاوت های ذاتی یکدیگر را متوجه شده، آنها را بشناسند، و بپذیرند.

شما هیچ دو زوجی را پیدا نمی کنید که مشکلاتشان را با اتکا به یک شیوه ی همسان حل کنند و همچنین تعریف زوجها از مقوله ی "حل کردن مشکل" نیز به طور کلی از یک خانواده به خانواده دیگر کاملاً متفاوت است. خانواده های سالم عموماً از سه تکنیک زیر برای حل مشکلات شان بهره می گیرند:

بررسی و تائید: اغلب با اتکا به این روش زوجین با یکدیگر مصالحه و سازش می کنند، و مشکلاتشان را برای رسیدن به توافق دو جانبه حل می کنند. در این گروه  حتی در داغترین نقطه ی بحث هم باز این اجازه را به همسر خود می دهند که حرف های دلش را بزند و به او این اعتبار را می دهند و حرف های او را با ارزش می پندارند حتی اگر نظر شخصی شان چیز دیگری باشد و اصلاً با او موافق نباشند. با بکارگیری این شیوه به مرور زمان نوعی احترام دو جانبه در ارتباط حکمفرما می شود و به مرور زمان از تعداد دفعات بحث و مشاجره ای که ممکن است زوجین با آن روبرو شوند کاسته می شود.

همسران

 

دگرگونی متغیر:

دو طرف جوش می آورند و یک بحث داغ راه می افتد و نهایتاً هر کس بحث را به سوی دلخواه سوق می دهد.حال چطور افرادی که نحوه صحیح جر و بحث را نمی دانند باز هم می توانند زندگی خوب و خوشی را دنبال کنند؟ البته حقیقت اینجاست که همه زوج هایی که تا این حد با هم دعوا و جر و بحث می کنند، اینقدر خوشحال نیستند و زندگی پایداری را دنبال نمی کنند. به همین دلیل هم هست که ما آنها  را "دگرگونی متغیر" نام نهاده ایم، چرا که در یک لحظه تا آخرین حد با هم دعوا می کنند، اما لحظه ای بعد هیچ چیز به دل نمی گیرند و دعوا را به دست فراموشی می سپارند و چون از حس بخشش بالایی برخوردار هستند به آسانی می توانند در کنار هم به آرامش برسند.

 

اجتناب و فرار از مشاجره: زوجین با هم توافق می کنند که کاملاً طبیعی است که در موردی خاص با هم موافق نباشند و سعی می کنند تفاوت ها را همانگونه که هستند بپذیرند و به زندگی ادامه دهند. افرادی که در این گروه جای می گیرند احساس می کنند که حق آنها در زندگی به اندازه همسرشان است. به تمام انسان ها به یک چشم نگاه می کنند، حقوق همه افراد را مساوی می دانند، و افراد مستقلی هستند و انگیزه ی آنها برای ازدواج نمایان ساختن خصوصیت های منحصر بفردشان می باشد. در حقیقت در بیان احساسات خود به یکدیگر خیلی راحت هستند، هیچ تعللی در ابراز احساسات خود نشان نمی دهند، و افراد رک و روراستی هستند. این قبیل ازدواج ها خیلی شور و هیجان بالایی دارند و افراد نسبت به هم احساسات زیادی دارند. و اما کسانیکه از شیوه "اجتناب و فرار" استفاده می کنند مثل این است که اغتشاشات، آشوب، و جنجال یک طوفان سهمگین را به قصد رسیدن به آبهای آرام ساحل تابستان ترک می نمایند. اتفاقات خاصی در این قبیل زندگی ها نمی افتد. نام دقیقتر این قبیل زوج ها "کوچک کننده مشاجرات" است. با جای اینکه که بیایند و بنشینند و در مورد اختلافاتشان با هم بحث کنند جریان را خیلی ساده گرفته و از آن می گذرند و به نوبه خود در ازدواج موفق هستند.

تحقیقات نشان داده هر سه شیوه کاملاً به یک اندازه مفید هستند و هر زوجی بسته به شرایط شخصیتی زن و مرد می تواند در شرایط مختلف آنها را به کار گیرد.

1389/10/25

شفاف سازی در زندگی مشترک

واژه های آلوده شده در زندگی زناشویی را تمیز کنیم!

پروانه ها

بعضی از واژه ها در زندگی زناشویی نیاز به تمیز کردن و شفاف سازی دارند و درست معنا نمی شوند. در این مقاله سعی داریم اتفاق ها و رفتارهایی را توضیح دهیم که در فرهنگ عامه به شکل خوبی از آن ها یاد می شود اما ارائه ی آن ها بعضی وقت ها، بازی افراد با دیگران است! بعضی از این بازی ها خواسته و بعضی هم ناخواسته انجام می شود. هر کدام از این واژه ها در مقطعی به کار گرفته می شود اما به هر جهت به دست آوردن یک دید کلی از آن ها، شاید بتواند در لحظه هایی که شرایط بحرانی را می گذرانید، به یاری شما بیاید.

در این جا به توضیح تعدادی از این واژه های مهم می پردازیم:

انسان ها دارای اعتقادها و علاقه هایی هستند که در سرشت شان، شکل گرفته و شخصیت آنان را ساخته است. برای به هم پیوستن دو نفر، این خصوصیت ها هستند که شدنی بودن این امر را ممکن یا ناممکن می سازند. در فرهنگ عامه، دو نفر که دارای خصوصیت های یکسانی باشند و دید و استنباطی شبیه یکدیگر از مسائل بیرون و درون داشته باشند، افرادی که با یکدیگر تفاهم دارند، خطاب می کنند! این کلمه در واقع دلیل اصلی برای انتخاب یک همسر مطلوب از سوی افراد بیان می گردد. از هر دختر و پسری که سؤال کنید برای انتخاب همسر، چند فاکتور مهم است، بلافاصله عنوان می کند باید با هم تفاهم داشته باشند اما متأسفانه این کلمه در جای خودش به کار گرفته نشده است.

 تفاهم یعنی درک وضعیت و قبول شرایط در لحظه مناسب

تفاهم از نگاه عام، به این معناست که افراد از یک موضوع، برداشت مشترکی داشته باشند و در نتیجه بتوانند همدیگر را در زندگی درک کنند. افراد برای شناسایی یکدیگر و پیدا کردن وجود یا عدم وجود تفاهم، به طور معمول شروع به ابراز و ارائه شرایط و خصوصیت ها و علایق خود در موضوع های مختلف می کنند و در صورت یکی بودن آن ها، بسیار خوشحال می شوند که با هم تفاهم دارند اما این رابطه در صورت منجر شدن به ازدواج، افراد را تبدیل به زوج های ناموفق می کند! آنان مانند هزاران زن و شوهری هستند که در اطراف خود می توانید بیایید و ببینید که چگونه با وجود داشتن عشق و علاقه و تفاهم در ابتدا، اکنون مشکل های عجیبی در زندگی شان نمود پیدا کرده است چرا که معنای صحیح کلمه تفاهم، چیز دیگری است. تفاهم یعنی درک وضعیت و قبول شرایط در لحظه مناسب.

گلها

انسان ها هر کدام دارای خصوصیت های بد و خوب و یک سری عقیده ها و واکنش نسبت به اطراف شان می باشند. تفاهم، این نیست که این واکنش ها یکی باشد، بلکه پذیرفتن یک واکنش به دور از قضاوت است. به راحتی می توان با افرادی که دارای بزرگ ترین اشکالات از هر نظر هستند، زندگی راحت و آرامی داشت به شرطی که این ایرادها، از سوی شما پذیرفته شود اما فقط کافی ست بخواهید خلاف این عمل کنید، نتیجه واضح است!

در حقیقت، باید معنای صحیح واژه را بپذیرید. در زمان شناسایی، به جای یافتن نقاط مشترکی که با هم دارید، به میزان قبول یا عدم قبول خصوصیت های غریب شخصیت همدیگر بپردازید. یافتن این که چه نقاط مشترکی دارید، برای داشتن تفاهم، بسیار خوب است اما بررسی میزان پذیرش این اختلاف ها، برگ برنده شما خواهد بود.

زندگی مشترک، تصویری از زندگی است که همه زوایای آن برای هر دو شریک، آشکار و واضح است

از خودگذشتگی و ایثار

همه  افراد دارای خواسته ها و شرایطی هستند که شخصیت شان را می سازد. برخی افراد در شروع یک رابطه، شروع به پنهان کردن این خواسته ها کرده و خصوصیت های بد و خوب خود را مخفی می سازند. این کار، انرژی زیادی می طلبد و به مرور زمان، باعث خستگی و ضعف فرد شده و ناگهان فرد موضوعات پنهان شده را نمایان می کند و این اشتباه بزرگی است که در ابتدای زندگی زناشویی برخی افراد، رخ می دهد. این گروه، دارای رفتارهای ناخودآگاهی هستند و به گمان خود، در رابطه با طرف مقابل، خود را فراموش کرده و از خودگذشتگی نشان می دهند غافل از این که معنای این کلمه را اشتباه متوجه شده اند و بعد از ازدواج، این خصوصیت ها کم کم خود را نمایان کرده و مشکلات بعدی را به وجود می آورند.

بنابراین برای به دست آوردن کسی، بازی نکنید. خود را دیگری نشان ندهید و خود را حذف نکنید. هر کس هر قدر هم که ارزشمند باشد، اگر قرار باشد برای بودن با او، شما در مقابل خود قرار بگیرید، حماقت بزرگی مرتکب شده اید. از خود واقعی تان نگذرید و آن را سرکوب نکنید تا تنها نقش بازی کنید بلکه با تفاهم (به معنای جدید)، به هم بپیوندید.

زندگی مشترک

متأسفانه در ارائه این کلمه، تا حد زیادی اغراق شده است. زندگی مشترک، تصویری از زندگی است که همه زوایای

شمع و گل

آن برای هر دو شریک، آشکار و واضح است اما متأسفانه این چنین پیداست که افراد فکر می کنند در زندگی مشترک، باید همه چیز با هم تقسیم گردد. آنان چیزی را از یکدیگر می گیرند که به راحتی فقدان آن، زندگی افراد را نابود می کند؛ یعنی فقدان مکان و حریم تنهایی. منظور از این خلوت، خلوت های لحظه ای، مسائل غار تنهایی آقایی و یا چاه فروریزی خانم ها نیست بلکه چیزی ست که باید آن را «حریم فردی» نامید. اگر این حقیقت که هم زن و هم مرد، در برخی از اوقات نیاز به زمانی برای رؤیاپردازی برای خود دارند را فراموش کنیم، به طور قطع اشتباه بزرگی را مرتکب شده ایم.

 

1389/10/25

خانم ها، آقایان! اینگونه مناظره کنید

چگونه یک نشست زناشویی ترتیب دهیم؟

گفتگو

بسیاری از زن و شوهرها، نمی توانند مدت زمان نسبتاً طولانی با یکدیگر در ارتباط باشند و دچار مشکل نشوند. زیرا بعد از مدتی یک موضوع یا یک رویداد خاص، باعث بر هم خوردن ارتباط آنها و ایجاد اختلافات زناشویی می شود. حتماً شنیده اید که بسیاری از زوجین معتقد به دوری و دوستی هستند، چرا که مجاورت زیاد آنها موجب بروز اختلافات می شود و بسیاری از آنان هنوز برقراری ارتباط اثر بخش را نیاموخته اند.

زندگی مشترک، برای ارتباط اثر بخش کافی نیست. اگر می خواهید اثر بخشی ارتباط تان را بیشتر کنید و منظور همسرتان را بهتر بفهمید باید مهارت لازم را کسب کنید همچنین باید مایل باشید ارتباط بهتری با همسرتان برقرار کنید و معتقد باشید می توانید ارتباط تان را بهبود بخشید. برای این منظور باید سعی کنید نحوه ی صحبت کردن و گوش دادن را بیاموزید. لذا در ادامه این یادداشت نحوه ی برقراری یک ارتباط موثر زناشویی (نشست زناشویی) را به شما آموزش می دهیم. البته لازم به ذکر است که این نشست زناشویی در اوقاتی تدارک داده می شود که زوجین با مشکل خاصی مواجه شده باشند.

بسیاری از زوجین معتقد به دوری و دوستی هستند، چرا که مجاورت زیاد آنها موجب بروز اختلافات می شود و بسیاری از آنان هنوز برقراری ارتباط اثر بخش را نیاموخته اند

آمادگی

قبل از شروع نشست زناشویی لازم است که یک خط پایه تهیه کنید. منظور از خط پایه این است که کیفیت ارتباط خود با همسرتان را، قبل و بعد از این تمرین، مورد ارزیابی قرار دهید.

با همسرتان به توافق برسید که چه زمانی را برای این تمرین اختصاص دهید. (مثلاً صبح جمعه باشد یا بعدازظهر یک 5 شنبه و...). در ضمن مدت زمان این تمرین را از پیش تعیین کنید. زمان پیشنهادی ما 1 ساعت است.

تفاهم

سپس به توافق برسید که چه کسی اول، گفتگو را آغاز کند.

اطمینان حاصل کنید که در آغاز گفتگو، هیچ یک از دو نفر عصبی، خسته، بی حوصله، هیجان زده و... نباشد.

با همسرتان به توافق برسید که بعد از جلسه نشست زناشویی، هر دو شما آرامش تان را حفظ خواهید کرد.

در طی جلسه گفتگو، هر یک از زوجین می توانند 30 دقیقه را صرف صحبت کردن بکنند و از طرف دیگر، نفر بعدی باید تمام توجه خود را به صحبتهای همسر بنماید. پس از به پایان رسیدن جلسه گفتگو لازم است که هر یک از طرفین به دنبال کارهای شخصی خود بروند نه اینکه به تحلیل صحبتهای جلسه گفتگو پرداخته و یا در مورد یکدیگر به قضاوت بپردازند. در حقیقت بهتر است به توافق برسید که حداقل تا 48 ساعت آینده در مورد مطالب رد و بدل شده، صحبتی به میان نیاید. اگر در نخستین جلسات نشست زناشویی به این نتیجه رسیدید که 1 ساعت زمان بسیار طولانی برای گفتگو است و در این مدت خسته می شوید و یا ممکن است با همسرتان وارد مشاجره شوید می توانید زمان پیشنهادی (1 ساعت) را به نصف تقلیل دهید.

در طی جلسه گفتگو، هر یک از زوجین می توانند 30 دقیقه را صرف صحبت کردن بکنند و از طرف دیگر، نفر بعدی باید تمام توجه خود را به صحبتهای همسر بنماید

بعد از اینکه در مورد این نشست زناشویی به توافق رسیدید لازم است که این مقررات را مطالعه و به کار ببرید:

مقررات مربوط به گوینده

شما 30 دقیقه فرصت دارید تا صحبتهای خود را به همسرتان عنوان کرده و بحث خود را به نتیجه برسانید. سکوت طرف مقابل این فرصت را به شما می دهد تا احساسات و حرفهایی را که تا به حال به زبان نیاورده و یا جرأت ابراز آن را نداشته اید، بر زبان بیاورید، بدون اینکه با واکنش تند و یا خصمانه ای مواجه شوید.

قرار داد زناشویی

درباره ی آنچه که در ذهن دارید با همسرتان صحبت کنید (حرف دلتان را تمام و کمال برای او ابراز کنید) اما سعی نکنید که در طی این جلسه به نق نق کردن و یا غر زدن بپردازید.

سعی کنید احساسات و عقاید خود را با ضمیر «من» آغاز کرده و با همسرتان در میان بگذارید.

اگر شما نفر دومی هستید که در جلسه نشست زناشویی شروع به صحبت می کنید؛ سعی کنید صحبتهای شما پاسخی به گفته های طرف مقابل نباشد بلکه شما تنها گفته ها و مسائل خودتان را مطرح کنید.

مقررات مربوط به شنونده

زمانیکه همسرتان در حال گفتگو و دردودل با شماست، سعی کنید صد در صد توجه و حواستان به گفتار وی باشد.

توجه و تمرکزتان را با زبان بدن نشان دهید. برای مثال تماس چشمی با همسرتان داشته باشید و برای تایید گفتار او سرتان را تکان دهید. از خمیازه کشیدن و نگاه کردن به این طرف و آن طرف خودداری کنید.

اگر به درستی متوجه منظور همسرتان نشدید، از او بخواهید که در مورد مطلب عنوان شده بیشتر توضیح دهد. اما مراقب باشید که در اثنای صحبتهای همسرتان با او مخالفت نکنید و یا به اظهار نظر نپردازید.

امکان دارد برای شما بسیار سخت باشد که مدت زمان طولانی ساکت و بدون صحبت بمانید اما توجه داشته باشید که رعایت این اصل بسیار مهم و ضروری است.

دستور العمل فوق در مورد اکثر موضوعات قابل طرح در این نشست ها کاربرد دارد. ولی بحث در مورد مشکلات و معضلات، وقتی اثر بخش تر می شود که نظم آن بیشتر باشد و طرفین نباید بیش از 30 دقیقه درباره ی موضوع حرف بزنند.

با رعایت این دستورالعملی و برگزاری منظم نشست ها می توانید مهارتهای ارتباطی خود را تمرین کرده و به کمک آنها برغنا و انرژی رابطه خود بیفزایید. شما و همسرتان با اظهار نظر و بیان احساسات و با گوش دادن به صحبتهای یکدیگر؛ صمیمی تر خواهید شد و یکدیگر را بهتر خواهید شناخت.

دسته ها : بعد ازادواج
1389/10/25

 نمک زندگی ،به میزان لازم

بحث ومنازعه

این یک اشتباه بزرگ است که بسیاری از زوج ها احساس می کنند بحث کردن و اختلاف داشتن نشانه ی ضعف یا فروپاشی ازدواج است و این در حالی است که بحث کردن با هم نه خوب است و نه بد.

در حقیقت اگر بحث و مجادله بر سر قواعد ساده ازدواج باشد می تواند به رابطه و دوام آن کمک کند. برای برخی از زوج ها این مشاجره می تواند از شدت  تنش ها بکاهد و برای جمعی دیگر آرامش و اعتماد خاصی به همراه می آورد.

نمی گوییم باید برای مجادله و منازعه تلاش کنید اما می گوییم لزوماً منازعه و مشاجره به مفهوم سقوط و فروپاشی ازدواج نیست. برعکس فروپاشی بسیاری از روابط سرکوب کردن و فرونشاندن اختلاف و انکار آن است.

 

در واقع می توان گفت:  اگر نخواهید زندگی صد در صد بدون اختلافی داشته باشید، بهتر زندگی می کنید. اما چرا چنین طرز تفکری رایج است؟

در دوران کودکی پیوسته به ما توصیه کرده اند که ملاحظه ی دیگران را بکنیم به ما گفته اند که خوددار و ملایم باشیم و رفتار آرام و مناسبی را به نمایش بگذاریم البته ادب و نزاکت افسانه نیست و اینکه زوجین به یکدیگر احترام بگذارند  و با هم مهربان باشند بسیار عالی است، خوب است، اما با توجه به تفاوتهای زیادی که از نظر روانی و فیزیولوزیکی بین زن و مرد وجود دارد برخی از این اختلافات حتی در حد جزئی اجتناب ناپذیر است.

پس نگران آن نباشید که چند بار با هم بحث و مشاجره می کنید. این عامل تعیین کننده ای در ثبات و کیفیت روابط شما نیست.

این مهم است که:در پایان منازعه از لحاظ احساسی به همسر خود دوباره نزدیک شوید، در غیر این صورت اختلاف نظرها روی هم انباشته می شوند و بر دامنه و شدت آن ها اضافه می شود.

کیفیت رابطه ی شما بستگی به طبیعت منازعه شما دارد. بستگی به این دارد که چگونه با منازعه خود برخورد می کنید.

-  برای مثال اگر شما در بحث و منازعه خود موضوع اختلاف را فراموش می کنید و به جای آن به ارزش ها و صفات کسانیکه با آن ها اختلاف دارید حمله می کنید در رابطه خود رفتار مخربی را به نمایش می گذارید.

- اگر با همسرتان از آن رو مجادله می کنید که برای شما بحث و مجادله،  انگیزه و محرک مهم تری از زندگی عادی و روزمره به شمار می رود بازهم رفتارتان مخرب است.

-  اگر در منازعه و مباحثه خویشتن داری تان را از دست می دهید و از کنترل خارج می شوید، چه بهتر که اصولاً وارد بحث و منازعه نشوید.

 

برای اجتناب از چنین موقعیت هایی بهتر است در برخوردهایتان به نکات زیر توجه کنید:

- به همسرتان بگویید از چه کارهایی بدتان می آید؛

- او را از احساس هایتان مطلع کنید؛

- احساساتتان را به هیچ وجه پنهان نکنید تا او هم چنین باشد؛

- در مواقع مناسب از روابطتان با هم صحبت کنید و نیازها و خواسته هایتان را عنوان کنید .

 آنچه که اهمیت دارد این است که:

در پایان منازعه از لحاظ احساسی به همسر خود دوباره نزدیک شوید، در غیر این صورت اختلاف نظرها روی هم انباشته می شوند و بر دامنه و شدت آن ها اضافه می شود.

 

واکنش روی هم انباشته شده را با واکنش بی تناسب و بیش از اندازه اشتباه نگیرید . هر دو اقدامات بی موردی هستند. واکنش بی تناسب واکنش بیش از اندازه به یک حادثه است، شاید به این شبیه باشد که بخواهید یک مگس را با پرتاب کردن یک خمپاره نابود کنید.

اگرچه واکنش انباشته شده  نیزبه همین اندازه مخرب است، ولی نقطه مقابل واکنش بی تناسب است. واکنش روی هم انباشته شده زمانی حاصل می شود که در برخوردها و رویارویی های گذشته دوباره به نزدیکی احساسی نمی رسید.

 

محبت

پس همسران باید بیاموزند که بعد از منازعه و درگیری چگونه با هم به صلح و صفا برسند و برای این امر لازم است به یاد داشته باشید که در ابراز احساساتتان همیشه سخاوتمند باشید و خساست به خرج ندهید، هیچ گاه از ابراز محبت چیزی از دست نمی دهید، به همین دلیل با لبخند، گفتار، اعمال و افکارتان محبت خود را به همسرتان ابراز کنید.

هر رابطه ای بالا و پایین ها و درگیری های خاص خود را دارد، در عین حال هر برخورد و درگیری فرصتی است برای رشد کردن، صمیمیت و عشق بیشتر.

 

به خاطر داشته باشید دعواها همواره به یک یا دو دلیل زیر ممکن است پیش آید:

1- توجه کافی دریافت نمی کنید و میان شما فاصله ی احساسی و عاطفی به وجود می آید.

2- احساسات سرکوب شده ی قبلی لبریز شده و موقعیت و درگیری فعلی را درشت نمایی می کند؛ به طوریکه به صورت چیزی که به مراتب بزرگ تر است جلوه می شود.

بعضی ها چنان از مشکل و درگیری فرار می کنند که گویی موضوع مرگ و زندگی در پیش است. اما در واقع عکس این واقعیت صادق است.  رشد شخصی و سرزنده بودن شما در موفقیت و رویایی درست و حل و فصل احساسات و عواطف حل و فصل نشده ی گذشته است. به طوری که می توانید از درگیرها و مشکلات به عنوان سکوی پرشی برای خود کاوی و کشف خویشتن خویش استفاده کنید.

گاهی اوقات شرکت در بحث و درگیری با همسرتان زمینه ی خانه تکانی احساسی و عاطفی را برای شما بوجود می آورد. به شرط آنکه به نکاتی که در بالا به آنها اشاره شد دقت کنید و در عمل رعایت کنید.

دسته ها : بعد ازادواج
1389/10/25
X