در این جا 6اشتباه مهمی را که روابط شما را بر هم می زنند می خوانید که با دوری کردن از آنها می توانید تا حد قابل توجهی زندگی عاشقانه حال و آینده تان را تضمین کنید.
1) انتقاد کردن
حتما شنیده اید که انتقاد کم و سازنده مفید است. این مسأله در مورد تمام افراد صادق است بجز نامزدتان! نامزد شما همکارتان نیست که اشتباهات کاری اش را با صراحت و جدیت یادآوری کنید. درباره نامزد و همسر، تنها پیشنهاد وجود دارد، حتی جایی که می خواهید انتقاد کنید!
مثلا اگر از پوشش نامزدتان ناراضی هستید، بگویید: لباس جدیدت قشنگ است اما در لباس قبلی ات باوقار تر به نظر می رسیدی. این نوع انتقاد کردن چیزی از جدیت و تأثیرگذاری شما کم نمی کند و در عوض تأثیر حرفتان را احتمالا بیشتر خواهد کرد.
یاد بگیرید که همین شیوه انتقاد را در تمام زندگی تان ادامه دهید. با این حال یادتان باشد که صحبت کردن درباره کلیات خیلی بهتر از صحبت کردن درباره جزئیات است.
بنابراین سعی نکنید که در مورد تک تک حرکات نامزدتان نظر بدهید. بلکه مثلا به جای این که بگویید: «روز مادر باید خانه مادربزرگ های من هم بیایی. تازه هفته گذشته که تولد برادرزاده ام را هم فراموش کردی هیچ، یادت هم نمانده که امروز سالگرد عقد خواهرم است.» این طور بگویید: «مناسبت ها در خانواده من خیلی مهم هستند.
لطفا برنامه هایت را طوری تنظیم کن که بتوانیم در آنها حضور داشته باشیم.» در حالت اول نامزد شما حس می کند مرتب در حال بازخواست شدن و تحقیر شدن است. اما در حالت دوم حس می کند شما از او مطالبه ای داشته اید که لازمه ورود به یک خانواده جدید است و رعایت کردنش کار سختی نیست.
اگر از پوشش نامزدتان ناراضی هستید، بگویید: لباس جدیدت قشنگ است اما در لباس قبلی ات باوقار تر به نظر می رسیدی. این نوع انتقاد کردن چیزی از جدیت و تأثیرگذاری شما کم نمی کند و در عوض تأثیر حرفتان را احتمالا بیشتر خواهد کرد
2) کار، کار، کار
3) خاکی و ساده
خاکی بودن و ساده لباس پوشیدن، به معنی ژولیدگی نیست. نامزد شما دوست دارد شما را آراسته و زیبا ببیند. باور کنید نامرتب بودن شما چیزی به ارزش های وجودی تان اضافه نمی کند. البته این به معنای از آن ور بام افتادن نیست.
لازم نیست قبل از هر ملاقات یک روز تمام را جلوی آینه بگذرانید اما به نامزدتان حق بدهید که دوست داشته باشد همسر آینده اش را زیبا و مرتب ببیند. این اصلی است که نه تنها در دوران نامزدی، که بعد از آن هم باید رعایت کنید.
بنابراین در این مورد هیچ وقت خودمانی نشوید و به خیال این که همسر شما با شما این حرف ها را ندارد، نظافت و مرتب بودن را کنار نگذارید. این مورد آنقدر مهم است که می تواند نارضایتی های ناخودآگاه در زندگی شما به وجود آورد و ذره ذره شما را از یکدیگر دور کند.
4) کارآگاه بازی
قرارها، تلفن ها، رفت و آمد و جیک و پیک همسرتان را زیر نظر نگیرید. روی مکالمات او با خانواده اش، دوستان یا همکارانش ریز نشوید و مرتب سؤال و جواب نکنید. مگر آنکه بخواهید در همان لحظه نامزدی تان را مختومه اعلام کنید و زندگی آینده تان را از دست بدهید.نامزد شما، مثل خود شما آدم بالغی است که می داند چطور روابطش را تنظیم کند. بنابراین سعی نکنید که چیزی را به او یاد بدهید یا از او درباره روابطش چه با خانواده و چه با دوستان پرس و جو کنید. ازدواج به معنی از دست دادن حیطه های فردی نیست و شما نمی توانید همسرتان را در تمام چهارچوب های شخصی تان جا کنید یا او را از زندگی اجتماعی اش ببُرید.
خاکی بودن و ساده لباس پوشیدن، به معنی ژولیدگی نیست. نامزد شما دوست دارد شما را آراسته و زیبا ببیند. باور کنید نامرتب بودن شما چیزی به ارزش های وجودی تان اضافه نمی کند. البته این به معنای از آن ور بام افتادن نیست
5) خانواده های جدید
ممکن است در روزهای اول، شما سوگلی خانواده همسرتان باشید که در هر مهمانی باید حضور پیدا کرده و زیر ذره بین عمه و عمو و خاله و دائی نامزدتان قرار بگیرید. این حساسیت خانواده های جدید، کاملا طبیعی است.
همسرتان را به خاطر این که مجبورید در جمع خانواده او حاضر شوید سرزنش نکنید و اگر کلافه شدید، سعی نکنید این کلافگی را به نامزدتان نشان دهید یا بیان کنید. نامزد شما باید حس کند که خانواده او از نظر شما پذیرفته شده هستند و شما مایلید با خانواده او رابطه داشته باشید.
علاوه بر این یادتان باشد که هر خانواده ای اصول و آداب و رسوم خودش را دارد و بنابراین شما نمی توانید این اصول را نادیده بگیرید چون در غیراین صورت نامزدتان یا شرمنده می شود، یا پریشان. چند ساعت در هفته قوانین جدیدی را تحمل کردن سخت به نظر نمی رسد. اینطور نیست؟
6) جلب حسادت
مردها معمولا تصور می کنند که یکی از راه های جذب نامزدشان، حسود کردن اوست. دور کردن، غیر قابل دسترس بودن و البته پیچیده بودنشان. این رفتار شاید در نگاه اول چنین تأثیری داشته باشد اما مطمئن باشید که خیلی زود تیرتان به سنگ می خورد و نامزدتان از شما خسته می شود.رابطه شما و نامزدتان باید یک رابطه پویا و پیش رونده باشد. قرار نیست یکی دنبال دیگری بیفتد و مدام سعی در جلب نظر او داشته باشد که حتی اگر این طور باشد، این وظیفه بیشتر از یک مرد انتظار می رود. بنابراین سعی نکنید حسادت همسرتان را جلب کنید که نتیجه آن دیر یا زود شکست خواهد بود. در عوض با تحسین و تمجید از او سعی کنید او را به خودتان امیدوار کنید.
نامزدتان را محک بزنید
اما چرا برخى، بر آشنایی پیش از ازدواج اصرار میکنند و عده ای آن را برای استحکام ارزشهای اصیل خانواده مضر میدانند؟ آیا روابط پیش از ازدواج میان دختر و پسر به ازدواج لطمه میزند یا کمک میکند زوج پیش از آغاز زندگی مشترک آشنایی بیشتری با یکدیگر پیدا کنند؟ این درست که کشش درونى به جنس مخالف کاملا طبیعى است، اما نکته مهم این است که آیا این ارتباط، نیازهاى روحى و روانى را برطرف می کند یا اینکه بر مشکلات میافزاید؟
یک رابطه سالم
دکتر سیدسعید صدر، روانپزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که سال ها در حوزه خانواده کار کرده و احتمالا شما یکی دوبار در برنامه های تلویزیونی و رادیویی پای صحبت های او نشسته اید، راه های داشتن یک رابطه سالم و آشنایی منجر به شناخت را این طور عنوان می کند:
بهترین روش این است که مدتی شما با طرف مقابلتان رفتوآمد خانوادگی داشته باشید. یعنی اگر کسی را برگزیدید، باید راه آشنایی خانوادهها را آنطور که صلاح میدانید، طرحریزی کنید. پدر و مادر شما بزرگترند و با کولهباری از تجربه میتوانند در تعاملات، دیدگاهشان را ارائه بدهند. در همین تعاملات است که مشکلات طرف مقابل بهتر دیده میشود. نه تنها مشکلات بلکه حتی ایرادها و ضعفهای یکدیگر را میشناسید.
اگر خودتان دو نفر آشنا باشید، قطعا بیشترین وقت را برای رفتن به سینما و گردش و رستوران میگذارید. حالا خودتان به من بگویید اگر طرف مقابل شما پرخاشگر باشد، در این ساعتهای با هم بودن، صندلیهای سینما را به هم میریزد تا شما بفهمید؟!
اگر طرف شما بیمار روانی است و قرار است با او ازدواج کنید، وظیفه دارید برای درمانش هم اقدام کنید؛ درست مثل اینکه ناگهان متوجه شوید او بیماری قلبی یا کلیوی دارد؛ ابتدا درمان و بعد ازدواج
یا اگر دختری بدگمان است یا وسواس دارد، شما چطور خواهید فهمید؟ حتی شخصیتهای ضداجتماعی، آنقدر در خانواده خوب هستند که والدینشان هم متوجه نخواهند بود اما در اجتماع به دوست و رفیق کلک میزنند، میلیاردها تومان کلاهبرداری میکنند، اهل ریسکاند و برای همسر و خانواده دردسر و گرفتاری میآفرینندو دائم دروغ میگویند.
اینجاست که اگر خانوادهها به صورت فعال تعامل داشته باشند میتوانند به شما دو نفر کمک کنند تا خصوصیات هم را بشناسید. اگر طرف شما بیمار روانی است و قرار است با او ازدواج کنید، وظیفه دارید برای درمانش هم اقدام کنید؛ درست مثل اینکه ناگهان متوجه شوید او بیماری قلبی یا کلیوی دارد؛ ابتدا درمان و بعد ازدواج. گاهی هم طرف شما بیمار نیست اما در نوع رفتارش مشکل دارد. باز هم باید به مشاوره خانواده یا روانپزشکی که خانواده درمانی میکند و تبحر خاصی در ارزیابی دختر و پسر دارد مراجعه کنید و از او راهنمایی بگیرید.
بیشترین گرفتاری در زندگی مشترک اشخاصی به وجود می آید که با یک بیماری مزمن مثل وسواس یا اختلال های اضطرابی دست و پنجه نرم می کنند.
چون آنها اصلا خود را بیمار نمیدانند و سابقه پرونده پزشکی هم ندارند. این همسران در زندگی شکست میخورند و اگر علائمی را دیدند باید با پزشک مشورت کنند و راهنمایی بگیرند
جوان ها عادت دارند به سرعت به سمت عواطف بروند و اشکال کار در همین جاست. اگر من در زندگی همه سرمایهام را در یک جا خرج کنم یا سرمایهگذاری کنم، با یک نوسان بازار ورشکست میشوم و همه زندگیام را میبازم.
جوان ها هم همین طورند. همه عواطف شان را به سرعت و بدون منطق خرج می کنند. اگر شما به او علاقه توأم با منطق داشته باشید، مشکلات او را خواهید فهمید. رفتار غیرمعمولش را میبینید و با کسی مشورت میکنید. به طور مثال، با خانواده او یا با والدین خودتان. شاید آن رفتار ناشی از بیماری نباشد و جزو خصلتهای او باشد.
حالا از خودتان بپرسید، میتوانید با این رفتارش کنار بیایید. به عنوان مثال، در نشستی خانوادگی متوجه شدهاید که طرف شما پرخاشگر است، مدیریت ندارد، بدگمان است و غیره.
موضوع را در میان میگذارید و خانواده فرد پرخاشگر هم باید به این شکل با شما مشارکت کنند: «دوست داریم در آرامش باشید، شما دختر یا پسرم به طور معمول احساساتت را نگه نمیداری، عادت بدی است که فریاد میزنی. اگر شما این موضوع را اصلاح نکنی، ما هم نمیتوانیم قول حمایت از شما را بدهیم.» والدین نکات مثبت بچهها را نیز میبینند و باید آنها را هم بیان کنند. شما اگر به هم علاقه واقعی دارید باید به هم کمک کنید.
ازدواج با بیمار روانی
اگر کسی دچار بیماری روانی باشد، آیا میتواند ازدواج کند و مدیریت یک زندگی را در دست بگیرد؟ این سؤالی است که ممکن است در ذهن شما به وجود آمده باشد. دکتر صدر در این باره می گوید:
بیماریها به دو دسته سنگین و خفیف تقسیم میشوند. بهطور کلی در دنیای پزشکی، نمیتوان گفت بیماری خفیف یعنی دردسر کمتر.
ممکن است کسی حملهای شدید (افسردگی شدید اسیکزوفرنیک) داشته باشد، بستری شود و بعد هیچوقت دیگر آن حمله تکرار نشود و کنترل شود. اما گاهی یک بیماری خفیف آنقدر در زندگی دردسر میآفریند که تا پایان عمر درگیرش هستیم. به طور مثال، افسردگی خفیف، اشکالات اضطرابی، رگههای اختلال شخصیت و وسواس...
بیماری که علائم او کنترل نشده منطقی نیست ازدواج کند. اما وقتی کنترل شد و پزشک تصمیم گرفت درمان را قطع کند، باید آگاهی لازم را درباره بیماری او و مشکلات آتی زندگی اش به او بدهد
این مشکلات ممکن است در زندگی هر فردی به وجود بیاید و در این صورت اطلاع دادن آن به شریک زندگی بستگی به شدت مشکل و تکرار شدن آن دارد. اگر فرد در یک دورهای به اضطراب خفیف مبتلا و درمان شده، ضرورتی ندارد که آن را اطلاع دهد چون مثل این است که بخواهد آمار سرماخوردگی خود را بگوید.
اما حق طرف مقابل است که بیماریهای سنگین و سابقه بستری او را بداند، به هر حال باید با پزشک معالج صحبت کند. امکان عود بیماری، پیامدها، احتمال ژنتیکی و درصد مبتلا شدن فرزندان، تاثیر آن روی زندگیشان را بشناسد و تصمیم بگیرد.
اما درباره بیماری های شدید وضع فرق می کند. من به بیماران شدید روانیام میگویم: «میدانم تو نیاز داری و او را حق خود میدانی اما اگر علاقهای هست، نباید او را قربانی کنی. علاوه بر این، اگر او قضیه را نداند میتواند در آینده شکایت کند و هیچ کمکی برای بهبودیات انجام ندهد.» آنها قطعا در مرحله حاد نباید ازدواج کنند.
به طور مثال، بیماری که علائم او کنترل نشده منطقی نیست ازدواج کند. اما وقتی کنترل شد و پزشک تصمیم گرفت درمان را قطع کند، باید آگاهی لازم را به او بدهد. به عنوان مثال بگوید: «اسکیزوفرنی در جمعیت عمومی 5/1 درصد احتمال بروز دارد اما اگر پدر یا مادر مبتلا باشد عدد به 12 درصد و در صورت ابتلای هر دو به 40 تا 50 درصد میرسد. خودخواهی است که کسی را به دنیا بیاوری که میدانی چند درصد احتمال بروز بیماری دارد.»
بیماری های روانی خفیف
بیشترین گرفتاری در زندگی مشترک اشخاصی به وجود می آید که با یک بیماری مزمن مثل وسواس یا اختلال های اضطرابی دست و پنجه نرم می کنند. چون آنها اصلا خود را بیمار نمیدانند و سابقه پرونده پزشکی هم ندارند. این همسران در زندگی شکست میخورند و اگر علائمی را دیدند باید با پزشک مشورت کنند و راهنمایی بگیرند.
بعضی ها تصور می کنند ازدواج، اختلال های روانی را درمان می کند. یادتان باشد که ازدواج، درمان نیست. متأسفانه خانوادهها یاد گرفتهاند بگویند پسرم پرخاشگر است یا رفتار پرخطر و اعتیاد دارد یا دخترم بدبین است، ازدواج کند خوب میشود. اصلا چنین نیست. باید قبل از آن، درمان انجام شود.
اگر طرف مقابل سعی کرد امتیازاتی را از طریق تهدید بگیرد: «اگر زنم نشوی میروم معتاد میشوم یا اگر با من ازدواج نکنی خودم را میکشم» اصلا قضاوت عاطفی نکنید، تهدید او عملی نمیشود. اگر قرار است این کارها را بکند، همان بهتر که انجام دهد. او در مواقع خطر و بحران به جای تصمیمگیری، تهدید میکند. در مشکلات آینده زندگیتان هم میگوید اگر فلان کار را نکنی، چنین میکنم
اتفاقا در دوره شناخت میتوانید موقعیت درمان را فراهم کنید و با تشویق یکدیگر این روند را تسریع کنید.
اگر طرف مقابل سعی کرد امتیازاتی را از طریق تهدید بگیرد: «اگر زنم نشوی میروم معتاد میشوم یا اگر با من ازدواج نکنی خودم را میکشم» اصلا قضاوت عاطفی نکنید، تهدید او عملی نمیشود.
اگر قرار است این کارها را بکند، همان بهتر که انجام دهد. او در مواقع خطر و بحران به جای تصمیمگیری، تهدید میکند. در مشکلات آینده زندگیتان هم میگوید اگر فلان کار را نکنی، چنین میکنم.
اعتیاد هم یک اختلال روانی است که وابستگی بیمارگونه به یک ماده را نشان می دهد. بنابراین اگر قبل از درمان با کسی که اعتیاد دارد ازدواج کنید، خودتان هم گرفتار میشوید. به او بگویید من تو را دوست دارم. تو این اخلاقهای خوب را داری و در صورت ترک کردن، با تو ازدواج میکنم.
به هم باج ندهید بلکه پاداش بدهید. تلاش او در راه ترک را با تشویق بیشتر کنید: «برای ترک اقدام کن. مدت طولانی تو را ترک کرده و بدون بازگشت ببینم. اگر ترک کردنت تأثیر آشکاری در رفتار و شغلت بگذارد آن وقت با تو یار و همراه میشوم.»
چطور نامزدی را بهم بزنیم؟!
1- از کنار نشانهها بهراحتی نگذرید: باید به این نشانه ها توجه ویژه داشته باشید: در مورد رابطهتان پیدرپی دچار شک و تردید میشوید. هر دوی شما خشک و بدعنق شدهاید. در مورد جزئیات مراسم ازدواجتان به تفاهم نمیرسید و یا بهطورکلی، دلبستگیتان به هم کمتر شده است.
2- دلواپسیهای خود را بررسی کنید: به مواردی که شما را دچار استرس میکنند عمیقتر بنگرید. آیا قادرید اختلافهایتان را حل کنید؟ در صورتی که پاسخ شما به این سؤال منفی است، بهتر است بهجای نگرانی در مورد نحوه برگزاری مراسم، به ازدواج خود بیشتر فکر کنید. معیار رابطه خوب صرفاً میزان اختلافات نیست، بلکه توانایی طرفین در حل این اختلافات است.
3- از مشورت کارشناسان استفاده کنید: بهتر است در مراحل اولیه آماده شدن برای ازدواج، از مشورت مشاور خانواده بهرهمند شوید.
4- اگر تمام راهها با شکست مواجه شد: رابطه را با رعایت ادب و آرامش قطع کنید. دقت کنید که در تصمیم خود تمام جوانب را در نظر گرفته باشید و خود را بهخاطر این تصمیم سرزنش نکنید.
5- تصمیم خود را سریعاً علنی نکنید: زمانی که در مورد تصمیم خود به قطعیت رسیدید، به پدر و مادر خود اطلاع دهید. ممکن است آنها این تصمیم شما را بر پایه نگرانی طبیعی همسران قبل از ازدواج بدانند و سعی کنند نظر شما را در این مورد تغییر دهند.
6- نگران قضاوت دیگران در این باره نباشید: نیازی نیست انتظارات دیگران را برآورده کنید، بلکه تلاش کنید به زندگی خود سر و سامانی دهید.