ارتباط دختر و پسر به قصد شناخت یکدیگر و به نیت ازدواج یا ...
وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصیات رفتاری از مهمترین عواملی است که ارتباط بین دخترها و پسرها را در جامعه ما توجیه می کند. بخصوص دخترها که معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستی می دهند.
اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چیست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت کشی، عشق یا ...؟
روان شناسان معتقدند، میل و کشش به جنس مخالف از نظر فیزیولوژی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است. آنان می گویند در تمام فرهنگها و کشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولین نگاه و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند. اما مرز این کشش در هر فرهنگی تعریف شده است، برای مثال در جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شکلی از این ارتباط مورد پذیرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در کشورهای مسلمان و برخی فرهنگها این ارتباط محدود است و در مواردی به فضای سیاسی و اجتماعی جامعه بستگی دارد اما
در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست، احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.
یک صاحبنظر در این باره می گوید: غرایز احساسی عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین ، مربیان و مسئولان است که در زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و اخلاق اجتماعی آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد.
«از آنجا که در جامعه ما نگاه دوگانه ای نسبت به این مسئله وجود دارد، نتوانسته ایم به تعریف قابل قبولی در این باره برسیم به همین دلیل نوع نگاه به دو جنس مخالفی که کنار یکدیگر قرار می گیرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نیت همراه است و به معنای ناخوشایند موضوع یعنی دوست دختر و پسر تعبیر می شود. در حالی که می توان به جوانها آموزش داد که مباحثه و مکالمه با یک غیر همجنس در صورتی که بر محوری صحیح انجام گیرد، شاید حتی مزیت اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی برای او و جامعه در برداشته باشد.»
عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. یک روان شناس در این باره می گوید:
«متأسفانه مشکلات مالی و تصویب قوانینی که به نوعی حقوق زنان را در جامعه تضمین می کند از عواملی است که موجب شده پسران زیر بار ازدواج نروند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح می دهند خوش باشند. از این رو به ازدواج با نگاه منفی می نگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنان در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکان پذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.»
این روان شناس دلیل این گونه نگرش نسل جدید به ارزشها را بی توجهی مسئولان به نیازهای جوانان می داند و می گوید:
«از آنجا که در موقع بحران نتوانستیم مسائل روز را به موقع هنجاریابی کنیم اغلب جوانان امروزی این حق را برای خود قائل شده اند که به سوی رفتارهای فرد گرایانه گرایش یابند و هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرند.»
وی سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقی، رواج بی بندوباری، پریشانی و بی ثباتی احساس و عواطف را از عواقب بی حد و حصر ارتباط جنس ها نام می برد و می گوید:
«اگر اینگونه ارتباطات به عادت تبدیل شود دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا می رود، جنس ها نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب شاهد گسترش بسیاری از مسایل رفتاری، ناهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه خواهیم بود. اینجاست که نقش کارشناسان علوم دینی و تربیتی در هنجاریابی و جایگزینی هنجارهای متعادل و مرام تربیتی صحیح و متعالی که مورد پذیرش خانواده، فرد و نهادهای اجتماعی باشد روز به روز آشکارتر می شود.
در جوامع غربی که پایه های اخلاق دینی و مذهبی سست و ضعیف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانین و هنجارهای موجود تجاوز می کند . به طوری که ارتباط آزاد دختران و پسران به شکل طبیعی و غریزی جریان دارد و از اینجاست که ریشه های فساد اخلاقی شکل می گیرد و بنیاد اجتماعات بشری را متزلزل می کند.
از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشارکت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت یا دائم را توصیه می کند. از این رو در اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی برای این ارتباط نیست و چه بسا اینگونه ارتباطات زمینه ساز دوستی های فکری ، معنوی و عقلی هم بشود.
اما وقتی جوانان تن به ازدواج دائم نمی دهند و جامعه قدرت پذیرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، برای پاسخ به نیاز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه باید کرد؟
خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 )
و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )
اساس هر نظمی در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر می گردد. اگر این نظم برقرار نشود جامعه به سوی انحطاط می رود. مشکل این است که ما در بسیاری از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادی از غرب الگو گرفته ایم که این مورد موجب بسیاری از ناکامی های اقتصادی و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه شده است، در حالی که اگر موازین الهی و اسلامی در جامعه پیاده شود، شاهد این بحرانها نیستیم. یک جوان وقتی عدالت اسلام را ببیند، خودش می خواهد روابط آزاد نداشته باشد و این قید را با طیب خاطر می پسندد. این یک اصل رهایی بخش است که نباید با جنس مخالف ، ناسالم برخورد کنیم. در عین حال جامعه نیز باید بسترسازی کند تا شرایط ازدواج دائم فراهم شود. اما در یک کلام برای حل بحران های اجتماعی ، راهی جز بازگشت به مبانی سنتی و سنت های اصیل دینی نداریم.
اگر میخواهید درگیر دعواهای اول ازدواج نشوید، به موارد زیر قبل از ازدواج توجه کنید:
جلسات خواستگاری زمان خوبی است برای آنکه بتوانید خواسته ها ، نیاز ها و اهداف خود را با همسر احتمالی آینده بیان کنید و در میان بگذارید . متاسفانه برخی از دختران و پسران موضوع های صحبت خود را در این جلسات به رنگ مورد علاقه و غذای مورد پسند محدود می کنند، در حالی که بهتر است این جلسات را فرصتی مناسب برای در میان گذاردن موضوع هایی مهم تر از این بدانیم .
1. مسائل اعتقادی:
از دیدگاههای مذهبی و اعتقادی یکدیگر مطلع شوید و میزان تأثیر آنها را در زندگی مشترک و تربیت فرزندانتان بررسی کنید. به عنوان مثال نظر یکدیگر را در مورد نحوه پوشش، نحوه ارتباط با محارم و نا محرم ها ، میزان تقید به مسایل شرعی ، و ... جویا شوید .
2. مسایل اخلاقی و شخصیتی:
در میان صحبت هایی که جهت آشنایی طرفین برای ازدواج صورت می گیرد باید مجموعه باورها و عادات و اخلاقیات دخترو پسر نیز مورد بحث قرار گیرد . طرفین باید بدانند که شخص مقابل آنها از چه چیز هایی شاد می شود و چه عواملی او را غمگین می کند . انتظارات و توقعات او از آینده و همسرش چیست و چه اهدافی را برای زندگی دنبال می کند . رویه زندگی او تعقل مدار است یا احساس مدار . در تصمیم گیری ها مستقل عمل می کند و یا وابسته به نظرات دیگران است . از زمان گذشته خود استفاده بهینه را داشته و یا فرصت ها را بی هدف و به بطالت گذرانده است و ....
3. خانواده:
در مورد نحوه معاشرت با خانواده یکدیگر تصمیم بگیرید. در مورد رفت و آمد با آنها به توافق برسید. میزان وابستگی خود را به خانواده بیان نموده و از میزان آن در طرف مقابل نیز مطلع شوید . نظر او را در مورد زندگی بدور از خانواده جویا شوید . و از میزان احترامی که برای خانواده قایل است و نحوه روابط عاطفی آنها آگاه شوید .
چند قانون ساده و اصلی برای رفع اختلافهای خود وضع کنید. برای مثال، «هرگز عصبانی وارد خانه نمیشویم»
4. مسائل مالی:
علاوه بر مواردی چون باز کردن حساب بانکی مشترک، مخارج خانه، و پسانداز برای اهداف مشترک (مثل خرید خانه)، زوجهای جوان لازم است در مورد هزینهای که برای تفریح و یا سایر امور متفرقه صرف میکنند نیز به توافق برسند و از قرضها و مشکلات مالی یکدیگر آگاه شوند. در مورد مسائل بلندمدتی مانند سرمایهگذاری و بیمه نیز با هم مشورت کنید.
5. کارهای خانه:
کارهای خانه از قبیل آشپزی، نظافت و گردگیری را عادلانه میان خود تقسیم کنید. از نظر او درمورد شراکت در کارهای روزانه منزل اطلاعات بگیرید. و با دیدگاه هایش آشنا شوید. همچنین می توانید از مهارت یابی او در این امور نیز سئوالاتی داشته بباشید .
6. رابطه زناشویی:
اکنون بهترین زمان برای این است که انتظارات خود را از یک رابطه زناشویی بیان کنید. خوب است که طرف مقابل را در مورد میزان گرایش به این موضوع و توقعات خود مطلع نمایید .
7. بچه: در مورد تعداد آنها، زمان بچهدار شدن، روش تربیت و مسائل مرتبط با این موضوع صحبت کنید. اگر اهدافی مدنظر دارید که مایلید قبل از تولد فرزندان به آنها دست یابید (برای مثال ادامه تحصیل و یا خرید خانه)، همسر خود را از آن آگاه کنید.
8. قوانین ساده:
چند قانون ساده و اصلی برای رفع اختلافهای خود وضع کنید. برای مثال، «هرگز عصبانی وارد خانه نمیشویم» و یا «هر روز صبح با روی گشاده از خواب بیدار میشویم». «در هنگام ناراحتی به جای درون ریزی احساسم را بیان می کنم ».
دلم خوشه که شوهر کردم. از همان روزهای اولی که به خواستگاری آمدند و در تحقیقاتی که طی مراحل مختلف خواستگاری انجام دادیم متوجه نوعی رشد نایافتگی او شده بودم اما به دلیل اینکه از بعضی جهات احساس می کردم معیارهای من رو برای انتخاب همسر داره این مسائل رو جدی نگرفتم. الان یک سالی میشه که با هم ازدواج کردیم اما متوجه مشکلات و نواقص زیادی در روح و روانش شدم که فکر می کنم به هیچ وجه تناسب لازم رو برای همسری یکدیگر نداریم و از نظر قدرت مواجهه با مسائل خیلی تفاوت داریم. برخلاف ظاهر پرمدعا و معتمد به نفس از حقارت درون زیادی رنج می بره. حتی در این سن و سال قدرت تصمیم گیری نداره و در بیشتر مسائل زندگیش این پدر و مادرش هستند که مختارند برای او عمل کنند. او حتی در نگهداری وسائل شخصی خودش هم ناتوانه و قادر نیست بعضی از اونها رو به مدت طولانی حفظ کنه. دائم یا پول گم می کنه یا گوشی موبایل یا .... به هیچ یک از قول و قرارهایش نمی تونم اعتماد کنم و نوسان زیادی در خواسته ها و برنامه هاش میشه مشاهده کرد. از همه بدتر اینکه پس از 35 سال که از سنش می گذره هنوز شغل درست و حسابی نداره و در این موضوع هم ثبات لازم رو پیدا نکرده. زندگیم در آستانه سقوطه. احساس می کنم در انتخابم اشتباه کردم و حال آنکه در همان زمان می تونستم بیش از این در موردش کنکاش کرده و زوایای شخصیتی اش رو بیشتر بشناسم.
همکاری دو فرد در ازدواج در صورتی می تواند ثمربخش و سودمند و بقاپذیر باشد که عقربه روحیات و غرائز و طرز تفکر هر دو همسو باشد. در غیر این صورت ریسمان وحدت به ضعف و سستی گراییده و سرانجام گسسته می شود. در تشریح علت این پدیده یک عامل بیش از همه موثر است و آن اینکه در گزینش همسر محاسبات غلط جایگزین مطالعات صحیح بوده و اصول صحیح رعایت نشود.
اگر در زمانی که از یک فرد بالغ انتظار داریم بتواند مسئولیت هایی را برعهده بگیرد و رفتارهایی رشد یافته، مستقل و سامان دهنده را بروز دهد، مانند یک کودک رفتار کند، بلاتکلیف باشد، به حمایت افراطی نیازمند باشد، قادر به رفع ایرادها و اشکال های خود نباشد و ... می توان نتیجه گرفت که او لایه بالغ شخصیت خود را رشد نداده و همچنان یک کودک باقی مانده است.
روان شناسان معتقدند که در دوران کودکی به خصوص در پنج سال ابتدایی هر شخص پایه های شخصیتی شکل می گیرد و اختلالات و موانع تربیتی و سبک ها و شیوه های مخرب در این دوران می تواند گاه کل زندگی فرد و حتی کیفیت همسرداری و فرزندان او را تحت الشعاع قرار دهد. شوهر تمثیلی داستان فوق دوران کودکی تحقیرآمیز و پدر و مادری فوق العاده مداخله گر داشته و در همان زمان تا به حال او را در حالتی از وابستگی و عدم بلوغ حفظ کرده اند. اشخاص در لایه های شخصیتی خود از سه بخش تشکیل می شوند. کودک، والد و بالغ.
هر یک از این بخش ها به مرور پس از طی مراحل مختلف رشد تشکیل می شوند و در بزرگسالی جنبه های مختلف زندگی را دربر می گیرند. انسان های متعادل باید قادر باشند از هر لایه شخصیتی به جا و در جای مناسب استفاده کنند. لذا اگر در زمانی که از یک فرد بالغ انتظار داریم بتواند مسئولیت هایی را برعهده بگیرد و رفتارهایی رشد یافته، مستقل و سامان دهنده را بروز دهد، مانند یک کودک رفتار کند، بلاتکلیف باشد، به حمایت افراطی نیازمند باشد، قادر به رفع ایرادها و اشکال های خود نباشد و ... می توان نتیجه گرفت که او لایه بالغ شخصیت خود را رشد نداده و همچنان یک کودک باقی مانده است.
اگر والد و کودک شخصیت هر کس را دو بال هواپیما تصور کنیم. من بالغ بدنه هواپیماست که تعادل را بین این دو بال حفظ می کند. در واقع بالغ بر مبنای جمع بندی و تجزیه و تحلیل اطلاعات کار می کند. و کودک مجموعه احساسات، غرایز و عواطف انسانی است که در جای خود انرژی دهنده و انگیزه آور است اما در جایگاهی نامناسب مثل جنبه هایی از زندگی مشترک می تواند آسیب زننده باشد. یک لایه کودک سالم و خوب احساسات هدایت شده دارد و نیازهایش ارضا شده اند. اما یک کودک ناسالم و بد نیازهایش ارضا نشده و از محیط و حتی خودش ناراضی است.
کودک آزرده درونی همیشه به دنبال کسی برای نجات می گردد ولی خواسته یا ناخواسته افرادی را که در زندگی به حمایتش می آیند می آزارد. شوهر تمثیلی این داستان هر گونه راهنمایی و ارشاد را به منزل تحقیر و سرکوب قلمداد می کند و با وجود میل درونی برای تغییر و اصلاح، نمی تواند سررشته حمایت ها را برای اصلاح خود به دست بگیرد.
همه این مطلب را مقدمه ای دانستیم برای یک نتیجه کوتاه اما بسیار مهم و آن اینکه یکی از معیارهای انتخاب را در اصالت خانواده طرف مقابل و سبک های تربیتی موجود در آن بدانیم. شخصی که در یک خانواده متعادل و رشد دهنده تربیت نشده نمی تواند در نحوه رفتار و کردار خود و روابط متقابلش حالتی از اعتدال را حاکم کند و نیازها و نواقص پاسخ داده نشده ای را با خود همراه دارد تا به صورت عوامل مختل کننده رفتاری پس از ازدواج به کار گیرد.
کودک آزرده درونی همیشه به دنبال کسی برای نجات می گردد ولی خواسته یا ناخواسته افرادی را که در زندگی به حمایتش می آیند می آزارد. شوهر تمثیلی این داستان هر گونه راهنمایی و ارشاد را به منزل تحقیر و سرکوب قلمداد می کند و با وجود میل درونی برای تغییر و اصلاح، نمی تواند سررشته حمایت ها را برای اصلاح خود به دست بگیرد.
او برداشت ها و نگرش های مثبتی از آدم ها و زندگی ندارد و قادر نیست وقایع را آنچنان که هست تحلیل نموده و به نتیجه برساند. لذا لازم است تا پیش از ازدواج سلامت روانی شخص و خانواده اش را در الویت های شناخت قرار دهیم و در نحوه رفتار و گفتار و کیفیت کودکی شخص بازنگری و دقت داشته باشیم. البته لزوم مشاوره های پیش از ازدواج در این جا بیشتر احساس می شود چرا که ریشه های اختلال در کودکی افراد به پیچیدگی های خاصی در بزرگسالی منجر می شود و شناخت آن بهتر است توسط متخصصین رفتاری و اهل فن انجام شود. زن و شوهر در آموزه های قرآنی «هن لباس لکم و انتم لباس لهن (بقره/187)» مکمل، آبرو بخش و رازپوش یکدیگرند. انسان با لباس ژولیده و نامرتب در جامعه نمی تواند با سرافرازی زندگی کند. بنابراین با انتخابی صحیح می توانیم یک عمر لذت همراه و همسری حفاظت کننده و رازدار و کفایت کننده سلامت را داشته باشیم.
پسری که میاد به خواستگاری باید حسابش پر پول باشه و بتونه قباله یک زمین رو مهریه کنه. مگه میشه با شکم گشنه زندگی کرد؟ زندگی که توش پول نباشه نمی تونه پر از عشق باشه. علاوه بر اون زیبایی هم در انتخاب بسیار مهمه. آدم باید روش بشه در کنار همسرش قدم بزنه و اونو به همه نشون بده. اگر همسرم زیبایی لازم رو نداشته باشه همه منو مسخره می کنن. این یعنی دست کم گرفتن خود. حالا اگه یه وقتایی هم دروغ گفت یا تو کارش تقلب کرد خب مهم نیست یواش یواش خوب میشه یا شایدم صلاح می دونه که بخشی از سیاست های لازم رو تو کارش داشته باشه اما زیبایی ظاهر و پولداری لازمه که از اول انتخاب با شخص مورد نظر همراه باشه.
در نسلهای قبل که پدران و مادران ما ازدواج می کردند معیارهای اصلی برای ازدواج با خدا بودن یعنی خدا رو در مراحل زندگی به یاد داشتن و سعی در خوب بودن و داشتن صفات پسندیده بود. همچنین پدران و مادران دختر تأکید داشتند دامادی را انتخاب کنند که اهل کار و تلاش باشد و از تنبلی دوری کند و به خانه و خانواده عشق بورزد و به اصطلاح زن دوست باشد. پدران و مادران پسر هم در پی آن بودند که دختری با حیاء و محبوب و کدبانو را برای پسرشان انتخاب کنند تا بتواند زمینه های آرامش و آسایش را برای او فراهم کند.
.چند سال بعد
اما حالا وضعیت به چه صورت است؟ آیا معیارهای ازدواج به همان صحت و سلامت باقی مانده؟ اولین سئولاتی که خانواده دختر از خانواده پسر دارند چیست؟ تأکید برای انتخاب، روی چه موضوع هایی قرار دارد؟ آیا پسری که روی پای خودش ایستاده و سعی دارد با استقلالی که بدست آورده خودش اسباب یک زندگی سالم و شاید نه چندان مرفه را فراهم کند مورد ارج و قرب قرار می گیرد؟ آیا روی اعتقادات و اخلاقیات طرف مقابل توجه و تأکید خاصی وجود دارد؟ خانواده های پسر چقدر بر حیا و حجب دختر توجه و عنایت دارند و به جای تأکید بر زیبایی و اموال پدری تا چه میزان به وجود صفات اخلاقی و مهارت های شوهرداری صحه می گذارند.
متأسفانه امروزه اکثر جوانان انتظار دارند که نیازها و توقعات آنها با ازدواج تأمین شود. در صورتی که ازدواج عرصه ای برای تغییر و ایجاد پختگی و کسب تجربه است. شیرینی پیوند بر این است که هر دو در پی ایجاد رفاه و تغییرات مثبت تلاش کنند. هر دو شاهد پشتکار دیگری برای بهتر شدن باشند و هر دو دیگری را برای تلاش افزون تر تشویق و ترغیب کنند. آن وقت است که قدر عافیت را بدست می آورند و درک می کنند که بدون فعالیت و تلاش و خواست خدا زمینه های سلامت و ارتقاء بدست نمی آید. دختران و پسران ما باید با نگاهی واقع گرایانه دست به انتخاب بزنند و در پروسه انتخاب بر معیارهایی تأکید کنند که در ایجاد خوشبختی واقعی و پیوند دل ها مؤثر واقع می شود در این بخش از مقاله سعی داریم تا تعدادی از این معیارهای منطقی را به شرح بگذاریم.
طرفین باید از افقی همسو به قضایا بنگرند و در رویکردها و نگرش های خود از اختلافات فاحشی برخوردار نباشند.
1- دارا بودن همسانی و اشتراک در اعتقادات دینی آن هم در سطحی مورد قبول و پذیرش به طوریکه هر دو طرف سعی می کنند به انتخاب شخصی مقید به اصول مذهبی و چارچوب اصلی دینی اقدام کنند.
***********
2- دارا بودن ملاک های پسندیده اخلاقی و عدم حضور صفات ناپسند اخلاقی مثل پرخاشگری، خساست و بدبینی. چنین ویژگی هایی خانمان برانداز است و به هیچ عنوان نباید در انتخاب مورد اغماض قرار گیرد.بسیارند جوانان و به ویژه دخترانی که در دام احساسات گرفتار می شوند و متاسفانه وجودشان قادر به درک این خصیصه ها در شخص مقابل نیست و حتی با اخطار اطرافیان نیز حاضر نیستند کمی احساسات را کنار گذارده و به واقعیت بیاندیشند.
***********
3- دارا بودن استقلال نسبی و تلاش برای مستقل شدن و عدم تکیه به حمایت های افراطی اطرافیان (چه در زمینه اقتصادی و چه در زمینه مهارت های عاطفی و زندگی و همسرداری)
***********
4- همسانی و تشابه در نوع نگاه طرفین به موضوع ها و مسائل مختلف زندگی. به طوری که طرفین از افقی همسو به قضایا بنگرند و در رویکردها و نگرش های خود از اختلافات فاحشی برخوردار نباشند. این موضوع می تواند در اختلاف سطح تحصیلات دختر و پسر نیز اتفاق بیفتد.اما با توجه به شرایط فعلی که معمولاً سطوح تحصیلی دختران بالاتر از پسران است باید به جای تأکید افراطی بر تحصیلات، سطح فهم و درک و تشابه نگرشی افراد مدنظر قرار گیرد.
***********
5- همسانی و تشابه در نوع علاقمندی ها و تفریحات، حضور در جمع و در مجموع تیپ شخصیتی. اگر در نوع تفریحات و گذران اوقات فراغت طرفین تفاوت فاحشی وجود داشته باشد می توان به اختلاف زیاد در نوع تیپ های شخصیت پی برد. فرض کنید آقایی که در اوقات فراغت خود به مطالعه و تفریحات انفرادی علاقمند است و خانمی که در این مواقع حضور در جمع را ترجیح می دهد. این تفاوت می تواند در آینده مشکلاتی را بدلیل شخصیت های مختلف آنها و نیازهای طبیعی هر یک به وجود بیاورد.
اختلاف سنی مناسب زوجین از معیارهای فراموش شده در میان جوانان
تفاوت سنی بین زوجین، تشابه در سن نیست، زیرا این تفاوت در آفرینش مرد و زن در زمینه زمان بلوغ آن دو است.
اگر به ازدواج هایی که در این دو سه سال اخیر رخ می دهد توجه کنیم ، یکی از مواردی که در فرهنگ سنتی ازدواج تغییر کرده،سن ازدواج در بین جوانان و نیز فاصله سنی بین زوج ها است.
ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است که اجزا اصلی و اساسی آن زن و مرد هستند و هر چه قدر بین این دو تناسب و سنخیت بیشتری باشد آن پیوند و ازدواج مستحکم تر خواهد ماند.
بر اساس تحقیقات علمی و نیز تجربه و دین، علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی بین زوجین عدم تناسب و سنخیت و ناهماهنگی بین دو زوج به دست آمده است.
یکی از معیارهای انتخاب همسر هماهنگی و تناسب بین زوجین از نظر فاصله سنی است.
البته می توان دریافت که اسلام معیار و دلایل هماهنگی در سن را به عقل و عرف و علم دانسته است.اگر فرد تجارب فراوان و واقعیت های موجود در جامعه و استدلال علمی و درک زندگی را برای تشکیل ازدواج و مستقل شدن را داشته باشد، همسری را انتخاب می کند که دارای هماهنگی و تناسب داشتن سن یعنی تفاوت سنی بین زوجین است.
تفاوت سنی بین زوجین،تشابه در سن نیست،زیرا این تفاوت در آفرینش مرد و زن در زمینه زمان بلوغ آن دو است.
در گذشته و در زمان ازدواج پدر و مادرها،فاصله سنی زوجین 10،15 و حتی 20 سال نیز بوده که در حال حاضر این فاصله سنی در بین زوج ها اتفاق نمی افتد.
فاصله سنی زیاد و از 10 سال به بالا به دلیل این که تفاوت زمانی و یک دهه فاصله زندگی کردن بین دو فرد وجود داشته ،مشکلاتی برای هر دو زوج به وجود خواهد آورد.
مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر،عدم تناسب در توانایی های جسمی،انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر، عدم ارضای غرایز،امر و نهی کردن فرد بزرگتر،کمرویی با همسر،احساس پشیمانی و بروز مشکلات غیر منتظره از عواملی است که در بین زوج ها با فاصله سنی زیاد دیده می شود.
دیدگاه دینی تفاوت سنی زوجین
از نظر اسلام ازدواج با تفاوت سنی زیاد،امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می شود حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد.کمالات پیامبر(ص) به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با خدیجه زندگی کرد.
کسانی می توانند در این ازدواج ها موفق باشند که از رفتار پیامبر(ص) و خدیجه به خوبی الگو بگیرند.
به نظر می رسد کم توجهی و یا بی توجهی به ارزش ها و معیارهای سنتی انتخاب همسر در حال حاضر و در بین جوانان مشاهده نمی شود و این ملاک های ازدواج می تواند نقش بسیار مهمی در زندگی موفق داشته باشد.
اختلاف سن 4 تا 7 سال
حسن ابراهیمی مقدم،روان شناس بالینی و استاد دانشگاه در خصوص بهترین فاصله سنی زوجین به برنا می گوید: رشد عاطفی و فکری، تشابه علایق و طرز تفکر، تشابه مذهبی،تحصیلاتی و طبقاتی،تشابه طرز فکر به مسایل جنسی، تشابه علاقه به زندگی و فرهنگ و آداب و رسوم بین زوجین نشان دهنده بهترین زمان تشکیل زندگی است.
این روان شناس بالینی ادامه می دهد: به طور سنتی گفته می شود اختلاف سن 4 تا 7 سال مناسب است اما باید خصوصیات و تشابهاتی که عنوان شد نیز در نظر گرفته شود.
وی در خصوص اهمیت معیار سن اظهار کرد: به هر حال افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربه ها و خاطره های یکسانی را داشته و پیش زمینه فرهنگی مشابهی با یکدیگر برای درک کردن همدیگر خواهند داشت.
این استاد دانشگاه معتقد است: نباید فراموش کنیم که این اختلاف سنی که ما می گوییم قراردادی است و بر اساس تحقیقات آنها را پیشنهاد می کنند و نیز باید در نظر داشت که سن عقلی می تواند بر سن تقویمی تاثیر بگذارد.
ملاحظاتی در مورد تفاوت سنی دختر و پسر
– بهترین و معمولی ترین وضعیت ازدواج اینست که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد، یا حداقل مساوی باشند. این به خاطر اینست که مدت باروری در خانمها محدود بوده و در آقایان نامحدود است.
و اینکه قدرت باروی خانمها زودتر از آقایان شروع می شود، همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند، که این به زمان بیشتری نیاز دارد. به هر حال این نسخه غیر قابل نقض نیست که در بندهای بعدی توضیح داده می شود.
– انتخاب همسر یک مسئله چند بعدی است و معیارها و شرایط انتخاب همسر متعدد است. وقتی شما اقدام به انتخاب همسر می کنید باید چند مسئله کلی و اساسی را در نظر بگیرید:
الف) همسر انتخابی شما می بایست تمام معیارهای اساسی و مهم مورد نظر شما را که لازمه یک زندگی توام با خوشبختی است را دارا باشد .
این بدان معنا نیست که در تمام این پارامترها و معیارها صد درصد و کامل باشد ، بلکه به این معناست که حداقل نمره قبولی را داشته باشد.
ب) فرد مورد نظر شما در کل ، باید معدل قابل قبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. یعنی اینکه نمره هر یک از معیارهای ازدواج را که با هم جمع کردید، او میانگین مطلوب را از نظر شما داشته باشد.
خلاصه: در تک تک معیارها حداقل نمره را داشته باشد و در جمع کلی همه معیارها، میانگین مطلوب شما را کسب کند.
اگرچه ممکن است فرد در یک معیار نمره عالی نداشته باشد و نقطه ضعف وی باشد. مثلا دختری که همسن با پسری است ، اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، در نتیجه معدل خوبی جهت ازدواج دارد. در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. لیکن اگر این دختر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، 15 سال از پسر بزرگتر باشد ، با وجود اینکه معدل بالایی دارد، لیکن در یک معیار اساسی رد می شود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه می شود. ( توجه کنید در اینگونه مسائل انسانی با قطعیت صد در صد سخن نمی گوییم).
– اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقه ها، سرگرمی ها ، طرز نگرش و بینش و انرژیهای روانی با هم متفاوت و یا احتمالا درگیر شوند. مثلا ازدواج دختر 16 ساله ای را با پسر30 ساله در نظر بگیرید. در حالیکه دختر در آغاز راه هیجانات ، علاقمند به شطینت های نوجوانی، کوهنوری و جست و خیز و مهمانی و …. است ، آن آقا کار و تفکر و مطالعه ، فلیم و موسیقی و گوشه ساکت خانه جهت استراحت را بیشتر می پسندد. همچنین دیدگاه آقا توام با تجربه و احتیاط است و دیدگاه دختر نوجوان ریسک و فعالیتهای نو و بدیع است.
– نکته مهم بعدی اینست که علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی نیز توجه کرد. بعضی وقتها دختری ممکن است 1 سال از پسری بزرگتر باشد، اما با نشاط و انرژی است. و علاقمندیها و تمایلات مشترکی با پسر دارد. لذا علاوه بر سن تقویمی، لازمست که به ظاهر ، طرز فکر و نگرش هم توجه عمیق شود.
– نحوه تفکر پسر و دختر ، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج ( بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از همان اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد. او آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. که این از آسیب پذیریهای چنین ازدواجهایی است.
استرس قبل از ازدواج !؟
دانشمندان آلمانی کشف کردند که مردان نگران و دارای استرس در انتخاب همسر خود روش غیر معمولی در پیش میگیرند.
دانشمندان در تحقیقات خود متوجه شدند مردانی که زیر فشار روانی و استرس هستند بیشتر به زنانی تمایل پیدا میکنند که چهره ای متفاوت با خودشان دارند. و مردانی که آرامش بیشتری دارند بیشتر جذب زنانی میشوند که خصوصیات مشترک بیشتری با آنها دارند.
تحقیقات قبلی نشان داده بود که زنان و مردانی که به یکدیگر علاقه مند میشوند تمایل دارند در بسیاری از خصوصیات به یکدیگر شبیه شوند و این تمایل خصوصا در خصوصیات چهره نمود بسیار زیادی پیدا میکند. پژوهشگران معتقدند استرس روی معیارهای انتخاب شریک زندگی تاثیر میگذارد. افرادی که استرس ندارند به دنبال اولویتهایی بر اساس شباهت هستند ، اما افراد نگران و دارای استرس افرادی را به عنوان شریک زندگی انتخاب میکنند که شباهت زیادی با خودشان ندارند.
اشخاصی که از نحوه انتخاب همسر و کیفیت معیار ها و ملاک های صحیح آگاهی دارند و می دانند چه کسی را به عنوان همسر برگزینند با تسلط بیشتری مسیر انتخاب را طی می کنند و با آرامش بالاتری می توانند گزینش داشته باشند .
تحقیقات نشان میدهد استرس میتواند معیار انتخاب همسر را در انسانها دچار تغییر کند و میتواند انسانها را به انتخاب فردی غیر مشابه با خودشان از نظر دسته گوناگونی از خصوصیات سوق دهد. دانشمندان تصمیم گرفتند بررسی کنند آیا در زمانی که مردان دچار استرس هستند ممکن است در برابر زنان پاسخ متفاوتی بدهند یا خیر.بر این اساس محققان تحقیقاتی را روی 50 دانشجوی سالم انجام داده و آنها را به دو گروه تقسیم کردند.
از این دانشجویان خواسته شد به تصادف دست خود را در آب یخ یا آب گرم قرار دهند.سپس میزان استرس آنها را با انجام آزمایشاتی روی بزاق دهان ، ضربان قلب و آزمایش فشار خون بررسی کردند. به تمام این دانشجویان الکترودهایی متصل شد که حرکات بسیار جزئی اطراف چشم را تشخیص میداد.در زمانی که انسانها نسبت به چیزی توجه نشان میدهند ماهیچههای اطراف چشم واکنشهایی نشان میدهند که میتوان از طریق این الکترودها این حرکات بسیار جزئی را مشخص کرد.سپس به این دانشجویان تصاویر 40 زن با ظاهر گوناگون نشان داده شد. در این تحقیقات مشخص شد مردانی که استرس نداشتند زنانی را انتخاب میکردند که شباهت زیادی با خودشان دارند ، اما در عوض مردانی که استرس دارند زنانی را انتخاب میکنند که شباهتهای بسیار کمتری با خودشان دارند. تحقیقات قبلی نشان داده است انسانها در پیدا کردن همسر به دنبال چهرههای مشابه با خودشان هستند و آنها را قابل اعتمادتر میدانند. دقیقا به همین دلیل است که بعضی از مردان که با زنانی مشابه با خودشان ازدواج میکنند روابط بهتر و طولانیتری دارند.
اما در عوض مردان دارای استرس معمولا زمان کوتاه تری را در زندگی مشترک باقی می مانند. درست است که ازدواج افراد را با تحول روبرو می کند و زندگی را در مرحله جدیدی به پیش می برد اما باید احتیاط کنیم و اجازه ندهیم تا این تغییر و تحول استرس و اضطراب خاص و شدیدی را بر ما وارد کند . اشخاصی که از نحوه انتخاب همسر و کیفیت معیار ها و ملاک های صحیح آگاهی دارند و می دانند چه کسی را به عنوان همسر برگزینند با تسلط بیشتری مسیر انتخاب را طی می کنند و با آرامش بالاتری می توانند گزینش داشته باشند . بنابراین استفاده از خدمات مشاوره و روان شناسی در این راستا می تواند برای جوانان راهگشا بوده و ضمن رهنمودهای سازنده به عنوان یک یاریگر آنها را آرامش بخشد .
استرس روی معیارهای انتخاب شریک زندگی تاثیر میگذارد. افرادی که استرس ندارند به دنبال اولویتهایی بر اساس شباهت هستند ، اما افراد نگران و دارای استرس افرادی را به عنوان شریک زندگی انتخاب میکنند که شباهت زیادی با خودشان ندارند.
بازوی دیگری که می تواند به عنوان مساعدت در امر ازدواج آرامش بخش باشد وجود خانواده ای حمایت گر است. خانواده با شناخت معیارهای جوان خود می تواند در زمینه شناسایی گزینه مناسب و تشخیص خوب از بد او را یاری کند . همچنین دارا بودن یک اهرم کمک می تواند حس خوبی را بابت داشتن یک پشتوانه و حامی ایجاد کند .
مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از :
1 - تشابه اعتقادات مذهبی
2 - تشابه علایق و طرز تفکر
3 - رشد عاطفی و فکری
4 - تشابه تحصیلی و طبقاتی
5 - تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسی
6 - تشابه علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها و خوش بینی
7 - رابطه با خانواده همسر
در نظر داشته باشید که شخصی که رشد عاطفی کرده است ، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی نظریه واقع بینانه ای دارد. او دارای فلسفه زندگی معینی است که بر اساس آن می تواند از بحرانهای دایمی زندگی جلوگیری کند . او به پیشرفت های فعلی خود متکی است و زیاد به گذشته خود ، هر چند هم با شکوه بوده باشد ، اتکا ندارد. در ضمن به مطالبی از قبیل امور جنسی ، عشق ، ازدواج و تربیت کودک با روشنفکری می نگرد.
گذر از خط قرمزهای ارتباطی
چند بار تاکنون اتفاق افتاده که با همسرتان بحث کنید و بعد شخصیت او را مورد حمله قرار دهید؟
ابتدا قصد داشتید که آرامش خود را حفظ کنید اما بعد در حال صحبت ناگهان از کوره در می روید و به شخصیت همسرتان حمله می کنید ، حملات شما با موضوع مورد بحث ارتباطی ندارد ولی شما از هر سلاحی برای حمله به ارزشهای همسرتان استفاده می کنید وقتی داغ شدید و از کوره در رفتید حتی احتمالاً موضوع صحبت اولیه را فراموش می کنید و بعد در یک چشم بهم زدن صحبت شما به جنگ و مرافعه می کشد.
اما حقیقت این است که حتی اگر بحث و جدال در حد کلام هم بماند احساس ارزشمندی همسرتان و اعتبار رابطه ای که در آن به سر می برید زیر سؤال می رود و پیامی که مخابره می کنید کاملاً روشن است "می خواهم به تو لطمه بزنم".
گاه نشان دادن سردی و بی اعتنایی، رفتاری شرورانه است گاه اشخاص می دانند چه تهمت هایی را اگر وارد کنند تا اعماق وجود همسرشان را می سوزاند ولی باز هم این کار را می کنند؛ فرض کنید مادری فرزند تازه به راه افتاده اش را به اورژانس بیمارستان آورده تا پای سوخته ی او را درمان کند، مادر در حالیکه به تلفنی جواب می داده، کودکش به آشپزخانه می رود و در یک لحظه غفلت آب جوش را روی پایش می ریزد. حالا مادر ناراحت نشسته و انتظار فرزندش را می کشد. در این لحظه شوهرش که تازه خبر دار شده نزد همسرش می آید و در حالیکه سرش را در میان دستهایش گرفته می گوید: چگونه توانستی تا این اندازه خودخواه باشی ؟ کی می خواهی دست ازغفلت برداری؟ تا کی می خواهی با دوستانت این قدر صحبت کنی؟ پیام روشنی مخابره شده است. لطمه ای وارد می شود صدایی هم بلند نمی شود. وقتی کسی از همسرش که انتظار دارد مدافع او باشد این حرفها را بشنود متلاشی می شود، مسئله وجود اختلاف نظر نیست مشکل اعلام نفرت و تنفری است که در رفتار مشاهده می شود.این قبیل تبادل ها می تواند در لحظه ای بروز کند و یا ساعتها به درازا بکشد اما به هر صورت آسیب وارد می کند.
این روش که با تخریب دیگران به نتیجه برسید جراحتی ایجاد می کند که التیام آن دشوار است.
از جمله نشانه های خطر که می تواند رابطه ی زناشویی را مختل کند عبارتند از اینکه:
- تبادل ها با لحن تند صورت می گیرد چنانکه زن و مرد بر سر هم داد می زنند؛
- زن و شوهر انگشتشان را به هم اشاره می کنند، نگاههای خشمگینانه دارند. و غضب در چشمانشان موج می زند؛
-لحن صحبت و محتوای کلام مخرب است مثلاً "به هر صورت خودت را نشان دادی"؛
- محتوای کلام ناسزاست؛
- از عبارات با ضمیر تو استفاده می شود مثلاً" تو بی ارزشی" یا" تو از من متنفری"؛
- به نقاط آسیب پذیر همدیگر حمله می شود؛
- آنچه را می دانید همسرتان نیاز دارد ،از او دریغ می کنید؛
- همسرتان را تحقیر می کنید.
اگرچه ممکن است در کوتاه مدت این برخوردها نتیجه بدهد زیرا ممکن است کسی که مورد حمله قرار می گیرد برای آنکه شخصیتش کوبیده نشود و رنج نبرد خودش را کنار بکشد اما در بلند مدت آن شخص که مدعی هستید او را دوست دارید به قدری مملو از رنجش می شود که خودش را از این رابطه بیرون می کشد و حتی اگر بطور فیزیکی این کار را نکند به لحاظ احساسی و عاطفی این کار را می کند.
وقتی این رفتار شروع می شود متوقف کردنش دشوار است، پس سعی کنید کنترل خود را بدست گیرید چراکه:این روش که با تخریب دیگران به نتیجه برسید جراحتی ایجاد می کند که التیام آن دشوار است.
پرخاشگری انفعالی
گاه پرخاشگری همسران به راحتی قابل شناسایی است ولی گاهی حالت غیر مستقیم و زیرکانه دارد؛ مانند پرخاشگری انفعالی.پرخاشگر انفعالی هم باز یک پرخاشگر است، این هم روشی است که به طرز غیر منصفانه به همسرتان حمله می کنید اشخاص پرخاشگر انفعالی نارضایتی خود را بطور غیرمستقیم نشان می دهند، این اشخاص همیشه بهانه ای دارند ، از زیر بار پاسخگویی فرار می کنند و همیشه مجوز و توجیهی برای خود پیدا می کنند.
این افراد برخلاف انتقاد کردن و پرخاشگری صریح و بی پرده، رفتارشان را غیر مستقیم بروز می دهند به جای اینکه مشخصاً در مقام اعتراض حرفی بزنند در مقام یک قربانی ظاهر می شوند.
اما در حقیقت به همان اندازه ی پرخاشگر های علنی ،کنترل کننده هستند، تنها تفاوت این است که این پرخاشگری مؤدبانه و پوشیده است.
فرض کنید همسرتان به شما پیشنهاد می دهد که با هم سفری بروید اما شما جایی که همسرتان انتخاب می کند را نمی پسندید شما بجای اینکه نظرتان را بازگو کنید به همسرتان می گویید بسیار عالیست و لی بلافاصله موانعی بر سر راه می گذارید، وقت کم می آورید، قیمت بلیط هواپیما را منصفانه نمی دانید و یا... با این حال می گویید هنوز با رفتن به این سفر موافقید و اگر از نظر او اشکالی ندارد برای شما هم بلامانع است.
شما با موافقت علنی و مخالفت غیر علنی می خواهید همسرتان را با نظرخود موافق کنید.
می خواهید بدون اینکه علناً مخالفت کنید به شکلی حرفتان را به کرسی بنشانید و او را منصرف کنید اگر شما یک پرخاشگر غیر فعال باشید بزرگترین لحظه پیروزی شما این است که همسرتان بگوید:" سفر را فراموش کن" یا" خودت هرجوری که دوست داری برنامه ریزی کن" و شما لبخندی به لبانتان می نشیند.
نمونه هایی از پرخاشگری انفعالی عبارتند از :
- پس از اینکه پیشنهاد همسرتان را می شنوید، با پیشنهاد او موافقت می کنید اما بعد از چند دقیقه توضیح می دهید که چگونه ممکن است آن پیشنهاد با عدم موفقیت روبه رو شود.
- همسرتان برای اصلاح رابطه ی شما حرفی می زند و شما طوری وانمود می کنید که از حرف او سر در نمی آورید.
- خودتان را در انجام دادن کاری که همسرتان پیشنهاد کرده ناتوان ارائه می کنید.
- برای شانه خالی کردن از پیشنهاد همسرتان وانمود می کنید که بیمار هستید و حالتان خوب نیست.
- گاه از عبارات" بله- اما -و..." استفاده می کنید. به عبارت دیگر به گونه ای انفعالی – پرخاشگرانه همسرتان را آزار می دهید این طرز برخورد همسرتان را به شدت ناراحت می کند. شما با این رفتار به ندرت مسئولیتی را در زندگیتان می پذیرید.
اگر شما و همسرتان بر سر موضوعی بحث و منازعه دارید حد و مرزی برای بحث خود قائل شوید
2- یکی از مخرب ترین کارهایی که ممکن است بکنید ترور شخصیت همسر یا حمله به شخصیت اوست. به جای اینکه به شخصیت او حمله کنید موضوع را مد نظر قرار دهید چرا که حمله به شخصیت طرف مقابل عزت نفس همسرتان را تخریب می کند و اگر لحن شما همراه با طعنه با شد واکنشهای تدافعی دریافت می کنید به طور کلی بهتر است از عباراتی با قالب زیر استفاده کنید:
- فکر می کنم تو فکر می کنی که ....
- چی شده که تو فکر کردی که ..
به جای اینکه به شخصیت همسرتان حمله کنید موضوع را مد نظر قرار دهید چرا که حمله به شخصیت طرف مقابل عزت نفس همسرتان را تخریب می کند و اگر لحن شما همراه با طعنه با شد واکنشهای تدافعی ایجاد می کند.
روابط دختر و پسر قبل از ازدواج
تا همین چند سال پیش، انتخاب همسر در خانوادههای ایرانی غالباً به این صورت بود که پسر آماده ازدواج ، مشخصات و خصوصیاتی که برای همسر آیندهاش در نظر داشت را با کلی خجالت و سرخ و سفید شدن به خانوادهاش اعلام میکرد و بزرگترهای خانواده با توجه به آن مشخصات و خصوصیات، دختری را در نظر گرفته و خانم های خانواده به خواستگاری او میرفتند. اگر در این مراسم دو طرف همدیگر را میپسندیدند، خانواده پسر برای بار دوم و این بار به همراه داماد به خانه عروس میرفتند و معمولاً با پیشنهاد یکی از بزرگترها، دختر و پسر در اتاقی جدا از سایرین با هم حرف میزدند و نظرات و حساسیتها و دیدگاههایشان در مورد زندگی را بیان کرده و توقعاتی که از همسر آیندهشان داشتند را مطرح میکردند. در این نوع انتخاب همسر که هنوز در بسیاری از خانوادهها مخصوصاً در روستاها و شهرهای کوچک رواج دارد والدین نقش اساسی و مهمی در انتخاب همسر برای فرزندشان داشتند.
درباره شرایط امروزی جامعه نکته ای را باید مدنظر داشت. در روستاها و شهرستانها از قدیم الایام مردم همدیگر را میشناختند و هنوز هم افراد بومی هر منطقه همدیگر را میشناسند و از خصوصیات خانوادگی، پایبندی به اصول مذهبی، تقیّد نسبت به حریم خانواده، خصلتهای اخلاقی و تعصبات و حساسیتهای همدیگر آگاهند. بنابراین هر کس میداند قرار است با چه خانوادهای وصلت کند. اما در کلان شهرها و شهرهای مهاجرپذیر، اقوام و گروههای مختلف با فرهنگها و اعتقادات و سلیقهها و خلقیات گوناگون در همسایگی هم زندگی میکنند، از طرف دیگر ارتباط بین همسایهها و هممحلیها بسیار کاهش یافته. به همین دلیل آگاهی از پیشینه خانوادهای که قرار است با آنها وصلت صورت بگیرد و شناخت خصلتها و خلقیات آن خانواده بسیار مشکل شده. بنابراین میتوان گفت یکی از عوامل اصلی رشد آمار طلاق در شهرهای بزرگ نسبت به شهرستانها و روستاها همین مسئله است.
شاید به همین دلیل است که امروزه، نحوه انتخاب همسر و ازدواج مثل بسیاری دیگر از فرایندهای اجتماعی در شهرها و کلان شهرها به تدریج در حال تغییر است. رواج شدید روحیه فردگرایی، افزایش دامنه آزادیهای فردی بخصوص در مورد زنان و دختران، گسسته شدن و یا تزلزل روابط و پیوندهای خانوادگی و توسعه منفعت طلبی و خودمحوری، از دیگر مواردی است که در جوامع شهری رو به افزایش است. برخی معتقدند این تغییر و تحولات از پیامدهای محتوم دوران گذر از سنّت به مدرنتیه است. عدهای دیگر تأثیرات فرهنگ غرب در جامعه را عامل بروز این وضع میدانند. علت این تغییرات هر چه میخواهد باشد، آنچه مهم به نظر میرسد این است که جامعه به تدریج از باورها و سنتها و فرهنگ اصیلش فاصله میگیرد.
یکی از تغییراتی که از لحاظ فرهنگی به خصوص در شهرها به وجود آمده، حضور پررنگ زنان و دختران در جامعه است. امروزه کمتر اداره و کارخانه و سازمان و شرکت و فروشگاهی پیدا میشود که بخشی از کارمندان آن را زنان و دختران جوان تشکیل ندهند. همچنین تعداد زیادی از دانشجویان و هنرجویان دانشگاهها و سایر مراکز آموزش عالی را دختران تشکیل میدهند. چنانکه گاهی اوقات تعداد آنان بیشتر از تعداد پسران پذیرفته شده در این مراکز و موسسات است.
کاملاً طبیعی است نتیجه این حضور، برخورد و تعامل بیشتر بین دخترها و پسرهاست و در این برخوردها و مواجههها، عوارض و پیامدهای خاص خودش را دارد. یکی از این پیامدها شکلگیری و دوستیهایی بین جنسهای مخالف است، دوستیهایی که اصطلاً به آنها «دوستیهای خیابانی» گفته میشود.
در سری مقالاتی که در مورد حجاب، تقدیم کاربران عزیز شد ، گفتیم زن و مرد بصورت غریزی نسبت به هم کشش و تمایل دارند. این کشش و تمایل، زمانی نمود و تظاهر خارجی و عملی پیدا میکند که دختران با سر و وضع و لباس و آرایشی در جامعه حاضر شوند که باعث تحریک و واکنش مردها و پسرها شوند. به همین دلیل است که اسلام برای پیشگیری از شکلگیری این ارتباطات و عوارض منفی و ناخوشایند آن، رعایت حجاب از سوی بانوان و نگاههای معنیدار از سوی هر دو طرف را الزامی کرده است.
اما سوالی که پیش میآید اینست که چرا چنین دوستیهایی قبیح و زشت دانسته میشود؟ آیا وقت آن نرسیده که در مورد حُسن و قبح این دوستیها با توجه به شرایط جامعه و رشد فکر و تکنولوژی، بازنگری صورت گیرد؟ آیا حقیقتاً این دوستیها و رابطهها عوارض منفی دارند یا مخالفت با این رفاقتها یک سنت اشتباه است که از قدیم برجای مانده؟ اگر هدف از برقراری این ارتباطها و مراودهها، صرفاً شناخت همدیگر برای ازدواج باشد چطور؟ اگر دختر و پسری که با هم دوست میشوند متعهد شوند که ارتباط جنسی برقرار نکنند و به تعهدشان پایبند باشند، آیا بازهم باید با چنین رفاقتی مقابله کرد؟
مشابه یا مکمل؟ مسئله این است!
شما هم احتمالا بارها وقتی که با بهترین دوستتان دارید در مورد ازدواج حرف میزنید این جملهها را گفته یا شنیدهاید اما آیا مثل گوینده جمله آخر تا به حال تردید کردهاید؟ آیا رفتهاید بالاتر از حستان و از آن بالا ، رابطه فعلی و آیندهتان را ببینید و تصمیم بگیرید که همسر آیندهتان مشابهتان باشد یا مکمل؟ میخواهید بدانید روانشناسها با کدام فرضیه بیشتر موافقاند و چرا؟
لطفا آشنا شوید!
ما در تمام این متن فرض گرفتهایم که شما کلیات شخصیت طرف مقابلتان را میشناسید و از وضع خانوادگیاش، سطح اقتصادیاش، فکرها، دغدغهها و علاقههایش شناخت دارید. اگر اینجور نیست و زبانم لال، رویم به دیوار، حتی دانستن سن طرفتان را هم گذاشتهاید موقع عقد که سورپرایز شوید، لطفا این متن را نخوانید! بهجایش همین الان با خانواده صحبت کنید، تاریخ عقد را بیندازید عقبتر و به هر بهایی شده، یک برنامه بریزید برای شناختن لااقل کلیاتی از ویژگیهای طرف مقابلتان. این کار را هم توی کافیشاپ دانشکده یا لب ساحل خزر انجام ندهید. بگذارید موقعیتهای اجتماعی پیش بیاید که هم خودتان و هم طرفتان به جای ویترین، پشت پیشخوان شخصیت یکدیگر را نیز ببینید.
تقریبا تمام پژوهشهایی که در نیمه دوم قرن بیستم در مورد رابطه تشابه شخصیتی و دوستی انجام شده، به این نتیجه رسیدهاند که شباهت، دوستی عمیقتری ایجاد میکند چرا که انسان ذاتا «خود دوست» است. هر کس برای دیدگاههای خود ارزش قائل است و ترجیح میدهد با کسانی زندگی کند که به این دیدگاهها معتقد باشند و او را تأیید کنند؛ بنابراین اعتماد بهنفساش بالا برود
بحث لفظی اولین چیزی است که در یک آشنایی عمیق پیش میآید. علاوه بر اینکه این دعواها زیاد بد هم نیست، طبق گفته روانشناسان این دعواها اجتنابناپذیر و سازنده است.
اجتنابناپذیر به این علت که شما وقتی به کسی احساس پیدا میکنید، میخواهید تمام خوبیهای عالم را در او ببینید. خوبیهای عالم هم یعنی خوبی از دیدگاه خودتان و به احتمال قویتر، خوبی از دیدگاه خودتان نیز یعنی همان ویژگیهایی که شما در طول این 3-2دهه زندگی در شخصیتتان پروراندهاید.
وقتی بیشتر با یکدیگر آشنا میشوید، شناخت هم در قضاوت در مورد آن احساس دخالت میکند و کمکم متوجه میشوید طرفتان با شما فرق میکند. اگر این تفاوتها عمیق باشد، معمولا به نظر میرسد که ازدواج چندان موفقی پیش رویتان نیست.
اما تفاوتهای جزئی فوقش همان دعواهای کلامی سودمند را بهوجود میآورد. خوبی دعواهای اول آشنایی این است که تا اندازهای سبک دعوا در زندگی آینده را مشخص میکند. بههر حال، این تفاوتها که ما میگوییم تا کجا میتوانند خوب یا بد باشند؟
در ستایش مشابهت
تقریبا تمام پژوهشهایی که در نیمه دوم قرن بیستم در مورد رابطه تشابه شخصیتی و دوستی انجام شده، به این نتیجه رسیدهاند که شباهت، دوستی عمیقتری ایجاد میکند چرا که انسان ذاتا «خود دوست» است. هر کس برای دیدگاههای خود ارزش قائل است و ترجیح میدهد با کسانی زندگی کند که به این دیدگاهها معتقد باشند و او را تأیید کنند؛ بنابراین اعتماد بهنفساش بالا برود.
شما خودتان دلتان میخواهد مرتب بروید یک جایی که با یک نفر باشید که نگاهش زمین تا آسمان با شما فرق کند و دیدگاههای شما را قبول نداشته باشد و در نتیجه هی شخصیتتان را لگدمال کند؟ میگویید اینجوریها هم نیست؟ اما متأسفانه در زندگی طولانیمدت این اتفاق میافتد.
در یک تحقیق مشهور که در آن چند روانشناس در طول ده سال چندین زوج اعم از مشابه و غیرمشابه را تحتنظر داشتند، معلوم شد که زوجهایی که بیشترین شباهت شخصیت را با هم دارند، تفریحات روزانه مشابهی هم دارند. مثلا هر دو آنها موافقند به دیدار دوستان بروند، گاهی بیرون شام بخورند و فعالیتهای اجتماعی یا فرهنگی مشخصی را دنبال کنند.
برخلاف فرضیه آنهایی که به مکملبودن زوج معتقدند زوجهای مشابه در مقایسه با آنهایی که شباهت کمتری با هم دارند (شما بخوانید مکمل!)، با هم تعارض کمتری دارند؛ بیشتر با هم صمیمی و رفیقاند و در نتیجه، از زندگی زناشویی خود رضایت بیشتری دارند.
البته یک چیز را فراموش نکنید، یکی از مواقعی که ممکن است شخصیت آدم یک چند درجه مختصری تغییر کند، همین سالهای اول ازدواج است. همه ما در تعامل با همسرمان دیدگاههایمان را کمی انعطافپذیرتر میکنیم. اما اگر با همسرمان خیلی متفاوت باشیم، در بهترین حالت شخصیتمان خیلی تغییر میکند. این بهترین حالت است و معمولا کمتر هم پیش میآید. بدترین اتفاق این است که شما همدیگر را تحمل نمیکنید و تعارف که نداریم اول جدایی عاطفی و بعد جدایی قانونی!
پروندههای طلاق را نگاه کنید! یک مرد لاقید و یک زن مقید (یا به همین احتمال برعکس!)، یک نفر که به نظر بیشتر دوستانش قابل اعتماد است و یک نفر که یک هزار تومانی هم نمیشود دستش سپرد. یک نفر که آخر وجدان است و یک نفر که انگار توی مغزش سلولی برای وجدان نیست. در این ویژگی شخصیتی هم تا آنجا که میشود مثل هم باشید لطفا!
اهرام سهگانه شباهت
1 - شخصیت
کسی با شما شخصیت مشابهی دارد که:
اول: پایداری هیجانیای شبیه به شما دارد؛ یعنی اگر شما آدم دمدمیمزاجی هستید (یعنی گاهی دپ میزنید و گاهی خوشحالید، یا کلا آدمی هستید که دلشوره زیادی دارید) نمیتوانید با یک آدم معمولا شاد یا آدمی معمولا غمگین زیر یک سقف زندگی کنید.
بیایید به خودتان نمره بدهید. اگر از 10، نمره پایداری هیجانی شما 4باشد با کسی ازدواج کنید که میانگین نمره پایداری هیجانیاو بین 3 تا 4 باشد. البته درنظر داشته باشید که خانمها کلا بیشتر غمگینی و دلشوره را تجربه میکنند.
دوم: برونگرایی او شبیه شما باشد؛ تصور کنید که شما در دنیای خودتان سیر میکنید و اصولا با تنهایی خود حال میکنید، تنها درس میخوانید، تنها سینما میروید و تنها مشکلتان را حل میکنید؛ حالا بخواهید با یک نفر ازدواج کنید که آنقدر برونگراست که میخواهد هر شب یا مهمانی باشد، یا مهمانی بدهد. هنگامی که در جمع مشکلش را مطرح میکند، بهتر حلش میکند و حتی برای درس خواندن هم ترجیح میدهد برود کتابخانه عمومی و کلا با جمع، حال میکند. شاید یک سال بتوانید تحمل کنید و بگویید او نیمه دیگر دایره وجود من است، 2سال خودتان را گول بزنید، اما چند سال که گذشت و به عقب نگاه کردید ممکن است فاجعه اجتنابناپذیر جدایی جلوتان باشد. همان طیف که در مورد پایداری هیجانی گفتیم اینجا هم صادق است.
سوم:
انعطافپذیری او شبیه شما باشد. مشاهده کردهاید که بعضیها با هر جمعی میتوانند کنار بیایند ولی بعضیها در هر گروهی باید ساز خودشان را بزنند.این ویژگی شخصیتی در ازدواج خیلی مهم است. به هر حال 2نفری که ازدواج میکنند یک خانواده یعنی یک گروه را تشکیل میدهند. چیزی که اسمش در خانواده گذشت است، تا حدودی از همین انعطافپذیری سرچشمه گرفته است؛ در مقابل چیزی که اسمش لجاجت است، قبول کنید که حتی اگر لجاجت همیشگی این یکی و گذشت همیشگی آن یکی باعث ادامه زندگی شود، این زندگی اسمش زندگی نیست.
واقعا بهتر نیست که لجاجت یا گذشت آدمها شبیه هم باشد؟ ضمن اینکه یادتان باشد بیشتر مردم در حد وسط این ویژگیها هستند؛ یعنی چیزی در میانه گذشت و لجاجت.
چهارم: اشتیاقش به تجربههای تازه به اندازه شما باشد. آقا اصلا شما آخر خلاقیتاید و به کمتر از موزه هنرهای معاصر راضی نمیشوید، دوست دارید بروید کل دنیا را بگردید، با جسارت حرفهایتان را میزنید و اصلا محافظهکار نیستید؛ خودتان بگویید، چطور میتوانید با خانمی زندگی کنید که از هنر کلاسیک یونان جلوتر را قبول ندارد، شهر، محله و خانه خودش را از همه جا بیشتر دوست دارد و میخواهد همه چیز باثبات و بی تغییر باشد؟ نه! خودتان بگویید چطور میشود؟
پنجم:
وظیفهشناسی او مشابه شما باشد. پروندههای طلاق را نگاه کنید! یک مرد لاقید و یک زن مقید (یا به همین احتمال برعکس!)، یک نفر که به نظر بیشتر دوستانش قابل اعتماد است و یک نفر که یک هزار تومانی هم نمیشود دستش سپرد.یک نفر که آخر وجدان است و یک نفر که انگار توی مغزش سلولی برای وجدان نیست. در این ویژگی شخصیتی هم تا آنجا که میشود مثل هم باشید لطفا!
تمایزیافتگی یعنی فرد چقدر در خانواده اصلی خود استقلال عاطفی پیدا کرده و وابستگیاش کمتر شده است. البته معمولا زنها تمایزیافتگی کمتری دارند، یعنی بیشتر به خانوادههایشان وابستهاند اما اگر این تفاوت در وابستگی و تمایز زن و مرد خیلی زیاد باشد، زندگی تلخ میشود. مخصوصا وقتی که چند سال از زندگی بگذرد و بهاصطلاح زندگی جدید جا بیفتد
2 - تمایزیافتگی
روانشناسها برای رابطهای که فرد قبلا در زندگیاش با خانواده پدری خود داشته، بسیار اهمیت قائلند. تمایزیافتگی یعنی فرد چقدر در خانواده اصلی خود استقلال عاطفی پیدا کرده و وابستگیاش کمتر شده است. البته معمولا زنها تمایزیافتگی کمتری دارند، یعنی بیشتر به خانوادههایشان وابستهاند اما اگر این تفاوت در وابستگی و تمایز زن و مرد خیلی زیاد باشد، زندگی تلخ میشود. مخصوصا وقتی که چند سال از زندگی بگذرد و بهاصطلاح زندگی جدید جا بیفتد.
باید تکلیف مرد و زن در تعداد دیدارها از خانواده اصلی مشخص شود؛ تکلیفی که همان پیش از ازدواج با سنجش میزان تمایزیافتگی میشود تا حدی آن را معلوم کرد. سالهای آخر دوران دانشجویی در شهرستان، میتواند به خوبی میزان این تمایز را روشن کند.
3 - قومیت، سطح اقتصادی و تحصیلی
در مورد سطح تحصیلات- مخصوصا وقتی زن خود را خیلی باسوادتر بداند- فاجعه عمیقتر میشود (به هر حال سابقه صدها سال زندگی مردسالارانه ایرانی پشت ذهن مرد است و طبعا غرورش بیشتر لگدمال شود).
قبول کنید در انعطافپذیرترین حالت، دید اشخاصی که تجربه دانشگاهی دارند -(از فوقدیپلم گرفته تا دکترا)- با کسانی که این تجربه را ندارند، متفاوت است. آنها هویت خود را در 2 جای متفاوت شناخته اند.
در مورد سطح اقتصادی و قومیت هم تا زمانی که یکطرف بخواهد در شهر خود زندگی کند یا از نظر مالی به خانواده وابسته نباشد، معمولا مشکل پیش میآید. البته در مورد سطح اقتصادی، چون پشت 2 سطح اقتصادی 2 نوع سبک زندگی متفاوت وجود دارد، حتی اگر طرفتان کاملا از خانواده مستقل شده بهتر است احتیاط کنید.
طیف خاصی را درنظر بگیرید و سعی کنید خیلی با این طیف مغایر نباشید. فیلم فارسیها و فیلمهای هندی را هم از ذهنتان بریزید دور! تحقیقات ایرانی نشان داده که زوجهایی با قومیت متفاوت، رضایت زناشویی کمتری دارند .
پیامبر اکرم (ص) به جوانی که در مورد انتخاب همسر با حضرت مشورت کرد فرمودند:
بر تو باد ازدواج با همسری متدین {1}
نکته: در انتخاب همسر این واقعیت را فراموش نکن: پایبندی او به دین و معنویت
When you want to choose a wife
don’t forget her faithfulness and spiritualities
پیامبر اکرم (ص):
این سخن مرد به همسرش هرگز از قلب او خارج نمی شود: من واقعا دوستت دارم {1}
نکته: معجزه تکرار این جمله را در زندگی خود ببینید: "عزیزم! دوستت دارم"
See the wonder of these words by repeating it
"dear! I love you"
همسرت را ستایش کن، حتی برای چیزهای کوچک؛
تنها به دیگران نگو که چقدر به من افتخار می کنی ، به خودم هم بگو!
----------
امام صادق علیه السلام :
اذا احببت رجلا فاخبره بذلک فانّه اثبت للمودة بینکما
هرگاه کسی را دوست داشتی به او بگو؛ زیرا این اظهار دوستی، عشق و علاقه شما را نسبت به هم افزون تر و مستحکم تر می کند.
اصول کافی ج2 ص644